نزول قرآن
در این مقاله، ضمن تعریف چند مفهوم همچون صفات تنزیلی، نزول و مفهوم تدریج، مورد بررسی اجمالی قرار گرفته است.
در این بررسی، ابتدا، سیر نزول مطرح شده و سپس به مفاد واژههای تنزیل، منزّل و نازل، پرداخته شده است.
بقیه مباحث دیگر این مقاله، بحثهای اجمالی دیگری در مورد زمان و مکان نزول، اولین آیات نازل شده و ویژگیهای فرشته مأمور نزول، میباشد.
یکی از مباحث مهم در حوزه قرآنشناسی، بحث از نزول قرآن و چگونگی آن است که از دیر زمان تاکنون مورد توجه دانشمندان، مفسران و پژوهشگران حوزه قرآن قرار داشته است و هر دانشمندی که به مباحث علوم قرآن یا تاریخ قرآن پرداخته است به عنوان بخشی از مباحث تاریخ قرآن مطرح کرده است و هرکس در این وادی، گام نهاده است از نزول قرآن و انواع نزول آن نیز، سخن گفته است که در این مختصر نیز به شمّه و نکاتی از بحث نزول، لیکن از زاویه نگاه قرآن به موضوع پرداخته و در قالب چند مطلب، نظری بدان میافکنیم.
منظور از صفات تنزیلی، آن دسته از صفات قرآن است که بیانگر نزول قرآن از سوی خداوند سبحان است. در کنار دیگر اوصاف قرآن که از زوایای دیگر به معرفی این کتاب پرداختهاند، مانند: عربی، محکم، متشابه، مبین که به نحوه بیان قرآن پرداخته است و یا صفات تفصیل، تصدیق و مهیمن که به هیمنه قرآن، نسبت به کتب آسمانی اشارت دارد و یا صفات آیات، بصائر، بینات، تذکره، موعظه و نور که از زاویه بیدارگری و روشنگری قرآن، سخن گفته است، چنانکه صفات برهان، حق، حکمت و علم، ناظر به اتقان و استواری این کتاب عزیز و شکستناپذیر میباشد.
قرآن کریم به طور مکرر و بیش از یکصد و شصت بار به این حقیقت اشارت کرده است که این کتاب نازل از سوی پروردگار است، مجموع صفات، بیانگر نزول قرآن اعم از تصریحی1 یا انتزاعی،2 اصلی3 یا تبعی4 عبارت است از:
1 - تنزیل، خداوند سبحان در موارد متعددی، از قرآن به تنزیل تعبیر کرده و میفرماید: «تنزیل من رب العالمین (واقعه: 80)». و «تنزیل من الرحمن الرحیم (فصلت: 2)». و نیز فرمود: «و نزلناه تنزیلا (اسراء: 106)». تعبیر به تنزیل، نه بار دیگر نیز در قرآن، تکرار شده است.5
2 - منزّل، نازل کننده این کتاب آسمانی در جای دیگر از قرآن، تعبیر به منزّل کرده و میفرماید: «انه مُنَزًّلُ من ربک بالحق (انعام: 115)». چنان که از افعال «نزل» و «ینزل» نیز استفاده میشود.
چنان که پیش از این نیز یادآوری شد صفات قرآن، منحصر به صفات تصریحی نمیشود بلکه اوصاف انتزاعی را نیز در بر میگیرد، از این رو، این صفات نیز شکار وآشکار میشود.
3 - منزل, چنان که از آیات مشتمل بر فعل «انزل» و «ینزل» به دست میآید، از جمله آیه شریفه «و انزلنا الیک الکتاب بالحق (نساء: 105)» و در ادعیه نیز به این صفت اشارت شده است. چنان که در دعای شب قدر میخوانیم که امام صادق(ع) به زراره فرمود: در سه شب رمضان [ شبهای قدر] قرآن بر سر بگیر، و آن را بگشای و جلوی رو خود, قرار داده و بگو: «اللهم انی اسئلک بکتابک المنزل و ما فیه و فیه اسمک الاکبر».6
4 - نازل، این وصف انتزاعی است که از آیه شریفه «و بالحق نَزَل (اسراء: 105)»، و آیه شریفه «نَزَل به الروح الامین (شعراء: 193)» میتوان دریافت کرد.
5 - متنزل، این نیز، وصف انتزاعی است که از نفی تنزل قرآن به وسیله شیطانها، استفاده میشود، زیرا در این باره میفرماید: «و ما تَنَزَّلَتْ به الشیاطین و ما ینبغی لهم و ما یستطیعون (شعراء: 210)»، که با نفی تنزیل و القاء شیطانی، الهی بودن آن را به اثبات میرساند و میفرماید: «الرحمن عَلَّم القرآن (رحمان: 1)».
باید، توجه داشت که یکی از مهمترین راههای آگاهی از حقیقت قرآن، توجه تامّ به نامها و صفات قرآن است که خود، منبع سرشار و غنی در راستای قرآن شناسی به شمار میرود. از این روی از زمانهای گذشته تا به امروز، هر کسی بر مبنای بینش یا به فراخور فرصت به دست آمده، نامهایی را برای قرآن، استخراج و به نوعی دسته بندی نموده است، از جمله زرکشی و سیوطی.7 فیروزآبادی نیز به بیش از نود اسم، اشارت کرده است . 8
منظور از وصف در مقابل اسم که معرف ذات شییء باشد، بیانگر زیباییها، نشانهها، احوال و کیفیتهای آن ذات است، از این رو، در کاربرد وصف، مراعات معنای آن، ضروری است.
البته مراد از وصف در این جا، مطلق آن چیزی است که میتواند در شناساندن قرآن، مؤثر و بیانگر بعدی از ابعاد وجود آن باشد، خواه به صورت صفت و موصوف باشد، یا مسند و مسندالیه و یا با جمله فعلیه باشد مثل وصف معلم برای پیامبر(ص) از آیه «یعلمهم الکتاب والحکمة (جمعه: 3)». و نیز هادی بودن قرآن از آیه «اِنَّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم (اسراء: 9)».
یادآور میشود، از آن جا که برخی از اوصاف قرآن از جمله وصف «تنزیل» به صورت مصدر بیان شده و مصدر، قابل حمل بر موصوف نیست مگر با وساطت «ذو» و یا «تأویل بردن» آن به اسم وصفی چون: اسم فاعل، اسم مفعول و صفت مشبهه، از این روی، اوصافی چون تبیان، تنزیل، عجب و امثال آن که مصدرند در واقع به معنی مبین، منزل، عجیب میباشد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که رمز و راز به کار بردن مصدر در چنین توصیفهائی، رعایت مبالغه و فزونی در وصف است.
نزول و تنزیل قرآن از مبدأ ربوبی به معنی نزول معنوی است، یعنی از مقام بالا و مقام رب (خدا) به مقام پائین (محمد) و سپس به مرتبه پائینتر یعنی مردم، ابلاغ شده است، چنان که گوئی در ابلاغ دستورالعملهای اداری نیز که از مقامی برتر صادر میشود هرچند در طبقه پائین ساختمان نیز مستقر باشد، باز نیز مقام عالی است. البته باید توجه داشت که قرآن هرچند نزول کرده است لیکن در عین حال با حفظ مقام و منزلت بالای خود، میباشد که فرمود: «لدینا لعلی حکیم (زخرف: 4)». این بدان معنی است که اگر به رتبه پائین تر،تنزل یافته از منزلت آن کاسته نشده است و این تنزل و نزول، تنها برای حضور در میان مردم و فهم و تدبرشان است و لذا لباس عربیت بر آن پوشیده شد که فرمود: « انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون (یوسف: 2)».
نکته قابل توجه این که برای ظهور و حضور قرآن در میان انسانها، یک سویه عمل نشد و تنها قرآن، نزول نکرد بلکه پیامبر(ص) نیز ارتقاء یافت و به سوی بالا پرکشید و به مقام «دَنیٰ فَتَدلّیٰ فکان قاب قوسین او ادنی فاوحی الی عبده ما اوحی (نجم : 8 - 10)»؛ و «ان یبعثک مقاما محموداً (اسراء: 79)» رسید تا توانست، قرآن را دریافت و به انسان برساند.
قرآن، در خلال آیات به این حقیقت اشارت دارد که قرآن از مبدا ربوبی نازل شده و به وسیله پیک وحی بر قلب پیامبر(ص) فرود آمده و آن حضرت، آن را بر مردم، ابلاغ نموده است. چرا که میفرماید: «تنزیل من رب العالمین (واقعه: 80 )» و نیز فرمود: «تنزیل من الله العزیز الحکیم (زمر: 1)».9
تعبیر به «نزل به الروح الامین (شعراء: 193)» بیانگر این است که قرآن به وسیله پیک وحی یعنی جبرئیل، فرود آمده است و براساس «علی قلبک باذن الله» فرودگاه نخستین آیات، قلب پیامبر(ص) میباشد و بر پایه «لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل: 44)» مقصد نهائی قرآن، مردم هستند که میبایست از هدایت آن، بهرهمند شوند.
جالب توجه این که، قرآن در مسیر نزول خود از مبدأ ربوبی تا حضور در میان مردم، در همه منازل و مراحل، توأم با کرامت است. چرا که درباره مبدأ نزول میفرماید: «ان ربی غنی کریم (نمل: 40)». درباره پیک نزول میفرماید: «انه لقول رسول کریم (تکویر: 19)». درباره زمان نزول در ادعیه میخوانیم که: «هذا شهر عَظَّمته و کَرمَّته و فَضَّلته علی الشهور». 10 درباره مکان نزول میفرماید:
«ولا تخلنی من تلک ا لمواقف الکریمة».11 درباره منزلگاه قرآن میفرماید: «انه لقول رسول کریم (حاقه : 40)». نسبت به نظام عمل کننده به قرآن در دعا میخوانیم که: «اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة».12 درباره انسان به عنوان مخاطب این قرآن، میفرماید: «لقد کرمنا بنی آدم (اسراء: 70)». نسبت به اجر عامل به قرآن نیز میفرماید: «واعدلهم اجرا کریماً (احزاب: 44)».
کانون اصلی این بحث از منظر این است که آیا مفاد صفات یاد شده به خصوص «تنزیل»، «منزل» و «نازل» یکسان است یا این که هر کدام، پیام رسان نوعی خاصی از معنی هستند؟ برخی از بزرگان چون علامه طباطبائی، مکارم شیرازی و جوادی آملی، بر این عقیدهاند که تعدد تعابیر، بیانگر تعدد معانی است.13 البته، این دیدگاه بعضی از محدثان چون شیخ صدوق، علامه مجلسی و بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز، میباشد.14 برخی دیگر از جمله استاد معرفت و جعفر مرتضی، بر این باورند که تعدد نزول، منتفی است.15 ضمن پذیرش این مطلب که قرآن به صراحت، نزول تدریجی را تأیید میکند و بگونه غیرمستقیم به نفی دفعی بودن، میپردازد و میفرماید: «قال الذین کفروا لولا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فوادک و رتّلناه ترتیلاً (فرقان: 32)»، که با جمله «کذلک» تأیید میکند که این قرآن، «جمله واحده» نبوده است.
از زاویه دید قرآن، به نظر میرسد تعبیر به «نزل» فارغ از نوع نزول است و تنها در صدد بیان حقیقت نزول قرآن میباشد، چرا که میفرماید: « و بالحق انزلناه و بالحق نزل (اسراء : 105) ». هچنین تعبیر «تنزل» نیز در مقام نفی القاء شیطانی است و در مقام بیان نوع نزول، نمیباشد. اما به نظر میرسد دو تعبیر «انزال» و «تنزیل» هر کدام، اشارت به نزول خاصی باشد بدین معنی که تنزیل، اشارت به نزول تدریجی و انزال، اشارت به نزول دفعی باشد و این نظریه را میتوان از منظر قرآن به چند دلیل تقویت نمود:
اول؛ کاربرد واژهها و مشتقات این دو باب از قبیل «انا انزلناه فی لیلة القدر (قدر : 1)». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)»، بیانگر ظرف زمانی محدود در نزول است. و «و انزل التوراة والانجیل (آل عمران: 3)»، که این دو کتاب دفعی و در الواح بوده است. و «و انزل الله سکینته علی رسوله (توبه: 40)»، که تمام این موارد در نزول دفعی است و نیز «قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا (اسراء: 160)»، «لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل : 44)» که بیانگر تدریجی بودن است.
دوم؛ تفاوت تعبیر در نزول بر پیامبر(ص) و نزول به سوی مردم که در سوره نحل آمده و میفرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل: 44)». آنچه در نزول بر پیامبر(ص) به کار برده است انزال و آن چه در نزول بر مردم به کار برده است، تنزیل است و این دو، نمیتواند مترادف باشد چرا که نزول به دو مقصد و دو واسطه را بیان میکند.
سوم؛ این که در سوره انعام میفرماید: «قل لا اجد فیما اوحی الی محرماً علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس (انعام:145)»، در حالی که این، اولین سوره مکی است که درباره میته، خون و گوشت خوک سخن میگوید، گرچه بعد از آن در سورههای نحل، بقره و مائده، مجددا، آن را بیان نموده است. حال، این پرسش رخ مینماید که در چه زمانی و در کجا به پیامبر(ص) این احکام وحی شده که آن حضرت، احکام دروغین اختصاص جنین حیوانات به مردان و حرمت آن بر زنان و نیز شراکت همگان در جنین مرده و اختصاص زندهها به مردان را در آن نمییابد که میگفتند: «ما فی بطون هذه الانعام خالصة لذکورنا و مُحَرَّم علی ازواجنا و ان یکن میته فهم فیه شرکاء... و حرَّموا ما رزقهم الله (انعام: 139 - 140)».
چهارم؛ تعبیر «انا انزلناه فی لیله القدر (قدر: 1)». و «انا انزلناه فی لیلة مبارکه (دخان 3)». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)». زیرا، اگر بخواهیم، این آیات را حمل بر سرآغاز نزول کنیم، میبایست، ضمیر در دو آیه نخست و قرآن در آیه سوم را، حمل بر جزئی از قرآن کنیم که خلاف ظاهر است.
و اما این که فرمود: «کذلک» و تأیید کرد که این قرآن «جمله واحده» نبوده است، نمیتواند دلیلی بر نفی دفعی بودن باشد چرا که بیانگر دید مردم در دریافت قرآن است و شکی نیست که قرآن برای مردم با تعبیر «ما نزل الیهم» تدریجی بوده و پیامبر(ص) نیز به تدریج به آنها، ابلاغ میکرده است.
اگر دو نزول را بپذیریم که بعید هم نیست، آن گاه، نوبت آن است تا روشن شود نزول دفعی چه زمانی، کجا، چگونه و برای چه بوده است؟ که اجمالاً در خصوص زمان نزول میتوان گفت ماه مبارک رمضان، ظرف زمانی این نزول است چرا که در یک جا میفرماید: «انا انزلناه فی لیلة القدر (قدر: 1)» و در جای دیگر میفرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة (دخان: 3)»، که مبین نزول قرآن در شب قدر و شبی با برکت است و در جای دیگر فرمود: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)». با چینش این آیات در کنار هم، این نتیجه به دست میآید که نزول دفعی قرآن در شب قدر و شب قدر در ماه رمضان، قرار دارد.
درباره زمان نزول قرآن باید گفت: براساس گواهی تاریخ، مدت این نزول، بیست و سه سال از سال چهلم عامالفیل (27 رجب) تا سال یازدهم پس از هجرت بوده است و تقسیم آیات و سورهها به مکی و مدنی، مطابق ملاک زمانی بر همین اساس است. آری، قرآن کریم، خود به حقیقت دیگر درباره زمان نزول اشارت دارد و میفرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)» و نیز «انا انزلناه فی لیلة مبارکة (دخان: 3)» که پس از این، بدان اشارت خواهد شد.
از نظر مکان، نزول در شهرهای مکه و مدینه و اطراف آن دو صورت گرفته است و تقسیم آیات به مکی و مدنی با ملاک مکانی، اشارت به همین حقیقت دارد. و بسا بتوان به برخی از آیات نیز بر این تقسیم، استشهاد نمود از جمله آیه شریفه «لا اقسم بهذا البلد و انت حلٌّ بهذا البلد (بلد:1 - 2)» و آیه «و هذا البلد الامین (تین: 3)» که اشارت به شهر مکه دارد و آیه «والذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لَنُغْرِینَّک بهم ثم لایجاورونک فیها الاقلیلا (احزاب: 60)» و آیه «یقولون لئن رجعنا الی المدینه (منافقون: 8)» که درباره حضور منافقان و فعالیت آنان، در مدینة النبی است.
در موارد متعددی از قرآن در مساله نزول، تعبیر به «علی» است مثل: «نزل علیک الکتاب بالحق (آل عمران: 3) » و «نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لک شیء (نحل 89)»، «هوالذی انزل علیک الکتاب (آل عمران: 7)» و «انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق (زمر: 41)». چنان که در موارد بسیار دیگر، تعبیر به «الی» نموده است، از جمله: «و انزلنا الیک الذکر لتبین (نحل : 44)» و «لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل: 44)» و «کتاب انزلناه الیک مبارک (ص : 29)».
پرسشی که در این جا رخ مینماید، این که آیا، این دو تعبیر یکسان است یا این که مفید نکته ای
ظریف و متفاوت از یکدیگر است؟ به نظر میرسد به سادگی نتوان، آنها را مرادف یکدیگر و بدون نکته دانست؛ زیرا دست کم براساس مفهوم لغوی تفاوت این دو واژه که یکی بیانگر استعلاء و تفوق و دیگری مفید غایت است را نمیتوان انکار کرد، بنابراین، میتوان گفت تعبیر به «علی» اشارت به نزول طولی و از مقام بالا دارد و تعبیر به «الی» اشارت به غایت و مقصد نزول، میباشد.16
در این که، سرآغاز نزول قرآن، کدام سوره و آیه و در چه زمانی بوده است با توجه به پیوند وثیق این مسأله با سرآغاز بعثت، نظریات مختلفی از سوی دانشمندان علوم قرآنی ارائه شده است، از جمله: هفدهم ماه رمضان،17 دهم ماه ربیع الاول، 18 بیست و هفتم رجب.19 کسانی که معتقدند؛ سرآغاز نزول، هفدهم رمضان بوده است به این آیه تمسک کردهاند که میفرماید: «و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان (انفال: 41)»، این آیه با تعبیر «انزلنا» نزول را همان روزی میداند که «یوم الفرقان» و «یوم التقی الجمعان» یعنی روز جنگ بدر (هفدهم رمضان) است. ولی، استدلال تمام نیست چرا که آیه، ناظر به نزول بخشی از قرآن یعنی حکم انفال و احکام غنائم جنگ بدر است، نه همه قرآن. مستند مسعودی که معتقد است روز دهم ربیع الاول، آغاز نزول است این است که پیامبر(ص) در چهل سالگی، مبعوث شد و این روز ولادت آن حضرت است .اما نظریه بیست و هفتم رجب که مورد اتفاق شیعه میباشد20و روایات نیز، مؤید آن است،21بدین معنی است که بعثت با نزول قرآن، آغاز شد یعنی در بیست و هفتم رجب با نزول آیات نخست سوره علق، نزول قرآن نیز آغاز شد ولی برخی از اعلام معاصر معتقدند که بیست و هفتم رجب، تنها سرآغاز بعثت بوده و نزول قرآن (به صورت تدریجی) در ماه رمضان شروع شد22 و بنا به گفته جعفر مرتضی، پیامبر(ص) در فاصله زمانی بین رجب و رمضان، آماده دریافت وحی میشده است، چرا که خود قرآن، میفرماید: «انا سنلقی علیک قولا ثقیلاً (مزمل: 50)».23 و بنا به گفته استاد معرفت، آیات نخست سوره علق به عنوان نبوت بوده است و قرآن به عنوان کتاب آسمانی در رمضان، نازل شده است.24
لیکن به نظر میرسد، نظریه اخیر با دشواری روبرو است چرا که باید پذیرفت که آیات نخست سوره علق، ابتداء جزء قرآن نبوده و بعدا به قرآن ملحق شده است و یا تعدد نزول داشته و تنها یک بار آن در قرآن، ثبت شده است!
در این که اولین سوره نازل شده قرآن چه بوده است نیز، اختلاف دیدگاه عمیق وجود دارد چرا که برخی بر این باورند که نخستین سوره نازله، فاتحة الکتاب است.25 با این استدلال که نام فاتحه به عنوان آغازگر کتاب است لیکن ممکن است وجه نامگذاری به دلیل آغازگری در تدوین باشد نه در نزول. برخی دیگر، معتقدند که سوره مدثر، سوره نخستین، میباشد.26 بسیاری عقیده دارند که آیات نخستین سوره علق «اقرا باسم ربک الذی خلق ٭ خلق الانسان من علق ٭ اقرا و ربک الاکرم ٭ الذی علم بالقلم ٭ علم الانسان ما لم یعلم» اولین آیات نازله از سوی خداوند است27. بر این معنی، روایات نیز دلالت دارد.28
در جمع میان این دیدگاهها، بسا بتوان گفت: اولیت علق به اعتبار نزول آیات نخستین آن، باشد و اولیت مدثر به اعتبار اولین سوره پس از فترت وحی باشد و اولیت سوره حمد به عنوان اولین سوره کامل باشد که بر پیامبر (ص) نازل شده است.
از سوی دیگر، اولین سوره در ردیف نزول، علق است 29 و اولین سوره مدنی، سوره بقره میباشد. آخرین سوره در ردیف نزول، برائت است و آخرین سوره مکی، سوره مطففین میباشد.
در بسیاری از موارد، خداوند سبحان به گاه سخن از نزول قرآن، وصفی از اوصاف خود نیز بیان میکند، چنان که میفرماید: «تنزیل من رب العالمین (واقعه: 79)»، «تنزیل من العزیز الرحیم (یس: 5)»، «تنزیل من العزیز الحکیم (زمر: 1)»، «تنزیل من الرحمن الرحیم (فصلت: 2)» و «تنزیل من رب العالمین (واقعه: 79)» و یا نزول قرآن را همراه با وصفی از اوصاف آن بیان میکند، چنان که میفرماید: «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا (فرقان: 1)» که منزل را فرقان، قلمداد کرده است و یا «فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا (تغابن: 8)» که قرآن را به نور، وصف کرده است و نیز این که، فرمود: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء (نحل: 89)»
که قرآن را تبیان، معرفی نمود و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس (بقره: 185)»، که نشان از هدایت قرآن دارد.
به نظر میرسد، سخن گفتن از تنزیل همراه با معرفی مبدا نزول قرآن، اشارت به این حقیقت داشته باشد که نزول قرآن، مظهر آن صفات الهیه است یعنی قرآن، مظهر ربوبیت، رحمت، عزت، حکمت و علم پروردگار است. چنان که موصوف کردن قرآن به صفاتی چون: فرقان، نور، تبیان، هدی و امثال آن، بیانگر رسالت این کتاب آسمانی و جامعیت آن است.
قرآن کریم، افزون بر این که جبرئیل را پیک و واسطه نزول معرفی میکند، صفاتی نیز برای وی برمیشمارد، از جمله:
روح الامین؛ چنان که فرمود: «انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک (شعراء: 195 - 192)». این واسطه نزول، فردی امین و درستکار است و این خود، گواهی بر صیانت قرآن از دگرگونی در مسیر نزول و حراست از دستبرد شیاطین است.
روح القدس، چنانکه در جای دیگر از قرآن فرمود: « قل نزّله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدی و بشری للمسلمین (النحل: 102)». یعنی واسطه روحی، پاک و طاهر از آلودگیهای مادی و منزه از اشتباه است.
شدید القوی؛ چنان که میفرماید: «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی علمه شدید القوی (نجم: 5 - 3)». ضمیر «هو» که در حقیقت بر میگردد به گفتار و نطق پیامبر(ص)، در این جا، مبتدا و وحی، خبر آن است. یعنی خداوند، قرآن را به وسیله نیروی عظیم [ جبرئیل امین] بر قلب پیامبر(ص) نازل کرده است.
رسول، کریم، مکین، عند ذی العرش، مطاع و امین، چنان که میفرماید:« انه لقول رسول کریم ذی قوة عند ذی العرش مکین مطاع ثم امین (نجم: 19 - 21». یعنی این پیک وحی و واسطه نزل، خود رسولی است بزرگوار، نیرومند، دارای مقام و جایگاه، مورد اطاعت و پیروی و امین.
مقری، این صفت از آیه شریفه «اقرا باسم ربک الذی... اقرا و ربک الاکرم (اقرا: 1 - 2)» و آیه «سنقرئک فلا تنسی (اعلی: 56)» مأخوذ است چرا که جبرئیل، قرآن را بر پیامبر (ص) قرائت نمود.
با تأمل در برخی از آیات قرآن کریم، میتوان دریافت که جبرئیل در نزول وحی تنها نبوده است، بلکه همراهانی نیز داشته است و بسا مقام و وصف مطاع، اشارت به این حقیقت داشته باشد که این فرشته با عظمت الهی، فرمانروای فرشتگان تحت امرش میباشد. علامه طباطبایی در تقسیم آیه: «ینزل الملائکه بالروح من امره ... (نحل: 2 )»، مینویسد: باء در آیه برای مصاحبت است و منظور از ملائکه، فرشتگان وحی هستند که یاران جبرئیل میباشند.30
چنان که پیش از این نیز گفته شد؛ واسطه نزول قرآن بر پیامبر(ص) به نص خود قرآن، حضرت جبرئیل است. در این مطلب و در این که وی از خدا دریافت میکند تا به پیامبر(ص) برساند، تردیدی نیست، زیرا میفرماید: «... لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله (بقره : 97)»، و نیز فرمود: «قل نَزَّلَهُ روح القدس من ربک (نحل: 102)». بسا بتوان از جمله «من ربک» دریافت مستقیم جبرئیل از مبدأ ربوبی را برداشت نمود.
اما با تأمل بیشتر در آیات قرآن، چنین استفاده میشود که جمله «من ربک» و «باذن الله» منشا و مبدا وحی است و از جهت وجود واسطه ای غیر از جبرئیل، ساکت است، بنابراین، واسطه ای بین جبرئیل و خدا، بعید نمینماید. آن گونه که برخی از مفسران نیز احتمال آن را دادهاند 31 و ممکن است، این نظریه را به روایتی که مجلسی در بحار از پیامبر (ص) نقل میکند، تائید نمود که آن حضرت، خطاب به ابن سلام میفرماید: آیا این آیه را نشنیدی که میگوید: «و السماء بنیناها باید و انا لموسعون (طور: 47)». وی در پاسخ گفت: آری. پرسید چه کسی این آیه را آورده است؟ فرمود جبرئیل. گفت از چه کسی؟ فرمود: از میکائیل . گفت: او از چه کسی؟ فرمود: از اسرافیل. گفت: او از چه کجا آورد؟ فرمود: از لوح محفوظ. گفت: لوح از کجا دریافت نمود؟ فرمود از قلم. گفت: قلم از کجا گرفته است؟ فرمود : «عن رب العالمین»32 .
1 - منظور از صفات تصریحی آن دسته از صفات است که در قرآن بدان تصریح شده است مانند: حکیم، عزیز، مجید.
2 - بدین معنی که از مفاد فعلهای ماضی و مضارع صفات پنهان و ناپیدا را شکار و آشکار و صفتی به دست آید، مانند وصف معلم برای پیامبر از آیه «یعلمهم الکتاب والحکمه (جمع: 3)». و نیز هادی بودن قرآن از آیه «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم (اسراء: 9)».
3 - مراد از صفات اصلی، آن دسته از اوصاف قرآن است که از نظر ادبیات عرب خود در جایگاه موصوف قرار دارد، مانند کتاب، ذکر و ...
4 - مقصود از صفت تبعی، آن دسته از صفات است که در قاموس ادبیات، اعراب متبوع خود را میگیرد، مثل: «انا انزلناه قرآنا عربیا (یوسف: 2)».
5 - سجده: 2، یس: 5، زمر: 1، غافر: 2، فصلت: 42، جاثیه: 2، احقاف: 2 و حاقه : 43.
6 - ر.ک: بحارالانوار، ج92، ص114.
7 - بدرالدین زرکشی در کتاب «البرهان» و جلال الدین سیوطی در کتاب «الاتقان»، پنجاه و پنج نام برای قرآن همراه با آیه مربوطه بیان میکند. فیروزآبادی به بیش از نود اسم اشاره کرده است. رک: زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 273 - 276 و سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج2، ص50.
8 - فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج1، ص55.
9 - در سوره غافر آیه 2 تعبیر به «العزیز العلیم». دارد. و در سوره فصلت آیه 2 تعبیر به «تنزیل من الرحمن الرحیم» دارد.
10 - ر.ک: مفاتیح الجنان، اعمال مشترک ماه رمضان.
11 - رک: مفاتیح الجنان، اعمال مشترک ماه رمضان.
12 - بحارلاانوار، ج97، ص332.
13 - رک: تفسیر المیزان، ج20، ص330. تفسیر نمونه، ج27، ص182. تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، ص70.
14 - التمهید فی علوم القرآن، ج1،ص 87..
15 - رک: الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج1، ص194. التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص93.
16 - الاتقان فی علوم القرآن، نوع 63.
17 -رک: ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص130. تاریخ طبری، ج2، ص44. اقوال دیگری نیز وجود دارد چون: هیجدهم و نوزدهم رمضان، بیست چهارم و بیست و پنجم رمضان. رک: تاریخ طبری، ج2، ص44.
18 - التنبیه والاشراف، ص210. اقوال دیگری نیز گفته شده است از جمله: سوم، هشتم، دوازدهم.
19 - ر.ک : قرآن و پیامبر، مقاله سرآغاز بعثت و نزول قرآن، نوشته نگارنده، ص 9 - 15.
20 - بحارالانوار، ج18، ص190.
21 - بحارالانوار، ج18، ص189، 190 و 202. وسائل الشیعه، کتاب الصوم، باب15.
22 - التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص80. الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج1، ص195.
23 - الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج1، ص195.
24 - التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص80.
25 - تفسیر کبیر، ج1، ص177. تفسیر کشاف، ج4، ص775.
26 - تفسیر بیضاوی، ج2، ص158.
27 - التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص93. الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج1، ص197.
28 - رک: تفسیر برهان, ج4، 478.
29 - طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج5، ص514.
30 - المیزان، 12 / 206 و 208.
31 - فخررازی، معتقد است ممکن است بین جبرئیل و خدا وسائطی وجود داشته باشند. رک: الفخر الرازی، التفسیر الکبیر، 27 / 189.
32 - بحارالانوار، المجلسی، محمدباقر، 60 / 243.
قرآن کریم.
الاتقان فی علوم القرآن. ترجمه سیدمهدی حائری، انتشارات امیرکبیر، تهران 1363 ش.
انوارالتنزیل و اسرار التاویل (تفسیر بیضاوی)، تالیف عبدالله بن عمر بیضاوی، دارالفکر، بیروت.
البرهان فی علوم القرآن، زرکشی، بدرالدین، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، المکتبه العصریه، بیروت.
بحارالانوار، تالیف محمدباقر مجلسی، اسلامیه، تهران، 1366 ش.
بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، المکتبه العلمیه، بیروت.
پژوهشی در تاریخ قرآن کریم. حجتی، سیدمحمدباقر، دفتر نشر فرهنگ اسلامیتهران، 1360ش.
تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، مکتب ارومیه افست از الاستقامه بالقاهره، 1358 ق.
تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب) فخر رازی محمدبن عمر، مرکز النشر - مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چهارم، 1413 ق.
تفسیر نمونه، نوشته ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
التمهید فی علوم القرآن، معرفت، محمد هادی، موسسه اسماعیلیان و مدیریت حوزه علمیه قم، قم، دوم، 1406 ق.
التنبیه و الاشراف، تالیف ابالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ2، 1365 ش.
سیره ابن اسحاق، محمدبن اسحاق بن یسار، تحقیق دکتر سهیل زکار، دارالفکر، طه 1398، 1ق.
الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، جوهری، اسماعیل بن حماد، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، دارالعلم للملایین، بیروت، چهارم، 1407 ق.
الصحیح من سیره النبی الاعظم، نوشته جعفر مرتضی العاملی، قم، 1400 ق.
قرآن در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، عبدالله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378 ش.
قرآن و پیامبر، مقاله سرآغاز بعثت و نزول قرآن، نوشته محمدفاکر میبدی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1376 ش.
الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، زمخشری، محمود بن عمر، ادب الحوزه.
مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن الحسن، مکتبة آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1403 ق.
المصباح المنیر، فیومی، احمدبن محمد، دارالهجرة، قم، دوم، 1414 ق.
معجم مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تحقیق ندیم مرعشلی، دارالکتب العلمیه، قم.
پژوهشی در تاریخ قرآن کریم تألیف سیدمحمدباقر حجتی.
المیزان فی تفسیر القرآن، نوشته سیدمحمدحسین طباطبائی، جامعه مدرسین، قم.
النهایه فی غریب الحدیث والاثر، نوشته ابن اثیر: مبارک بن محمد الجزری، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چهارم 1367 ش.
محمد فاکرمیبدی