قرآن، ریسمانی است که دو سو دارد!
آیت الله جوادی آملی
از آنجائی که در تعبیرات روائی و متون دینی ما از ماه مبارک رمضان به عنوان (( رأس السنه )) و (( قره الشهور )) یاد می کنند ، دهه پایانی ( شعبان المعظم ) فرصتی مغتنم و حساس برای سالکان کوی الهی محسوب می شود .بر این اساس ضرورت حسابرسی به اعمال یکساله انسان در مقطع پایانی ماه شعبان و تزکیه نفس و تضحیه روح برای ورود خالصانه و عارفانه به ماه ضیافت الهی احساس می شود .
آنچه پیش روی خوانندگان عزیز قرار دارد ، بیانات اخلاقی حضرت آیت الله جوادی آملی (مدظله العالی) در تحلیل فضائل ماه شعبان ، پیچیدگی رحمت حضرت سبحان در این ماه شریف و چگونگی پیروی از سنت های جاودان رسول اکرم (ص) است که با جذبه های عرفانی و نغمات روحانی این فقیه اخلاقی و مفسر حکیم، شهدی گوارا برای جویندگان راه حقیقت است .باهم آن را از نظر می گذرانیم.
... ماه پر برکت شعبان است که در دهه سوم این ماهیم و در آستانه ماه پر برکت رمضان قرار داریم. این ماه طبق دعاهائی که خوانده می شود ماه پیامبر است و محفوف به رحمت است. حداکثر بهره را باید از این زمانی که پیچیده به رحمت است و شب و روزش رحمت است استفاده کنیم.
«آسان» و «سنگین» بودن معارف قرآن کریم
بهترین رحمتی که وجود مبارک آن حضرت برای جوامع بشری آوردند، همین «قرآن کریم» است. این قرآن کریم از نظر محتوا وزین است، حرف های دلپذیر دارد؛ و از نظر تبیین و تفهیم، ساده و روان و آسان است. این دو صفت را ذات أقدس اله به عنوان اوصاف ثبوتی برای قرآن کریم ذکر کرد که محتوای عمیق علمی و عریق دارد، سست نیست، کتاب بی محتوا نیست، حرف بی برهان نیست: انا سنلقی علیک فولا ثقیلا(1)، قول ثقیل یعنی مطلب وزین. مطلبی که برهانی باشد، حق محض باشد، صدق صرف باشد، حسن باشد، و خیر باشد می شود «ثقیل». در بخش های حکمت نظری حق است، در بخش های حکمت عملی خیر؛ چنین کتابی می شود وزین.اما همین قول ثقیل، همین کتاب وزین چون مطابق با فطرت است، دلپذیر است، بر جان بشر تحمیل نیست، بلکه پاسخ به سؤال فطرت است؛ می شود آسان: یسرنا القرآن للذکر(2). فرمود: ما این کتاب را آسان قرار دادیم، هیچ کس نمی تواند بگوید من این کتاب را نمی فهمم! درست است آیات سنگین و عمیق دارد، ولی همان آیات عمیق به وسیله مثل ها، قصه ها، داستانها، شفاف و روشن شده است. هیچ کس در روی زمین پیدا نمی شود که قرآن را نفهمد: انا یسرنا القرآن للذکر. پس هم (یسیر) است، هم (ثقیل). از نظر تبیین آسان است، ادراکش سخت نیست؛ از نظر معنا و محتوا وزین است، برهانی است؛ اینها اوصاف ثبوتی قرآن کریم است.
نزاهت قرآن از سستی و دشواری
اوصاف سلبی قرآن هم از این آیات روشن می شود که این کتاب سست نیست و این کتاب سخت نیست. چون وزین است. با محتواست؛ پس سست نیست. چون آسان است؛ پس فهمیدنش، باور کردنش، عمل کردنش سخت نیست. اگر کسی گرفتار سختی و سستی شد، باید به خودش مراجعه کند. یک انسان تهی مغز چون سست است، از محتوای قرآن سهمی ندارد. یک انسانی که یا بیراهه رفته است، یا راه دیگران را بسته است، گوشش برای ادراک این معارف سنگین است، وقر دارد، بسته است، درک قرآن برای او سخت است. باید خودش را درمان کند. اما من اعطی و اتقی و صدق بالحسنی فسنیسره للیسری(3)؛ بنابراین آن دو صفت ثبوتی و این دو صفت سلبی، اینها علائم قرآن شناسی یا راههائی است که انسان را به معرفت این کتاب نزدیک می کند. خوشا به حال کسی که در خدمت این کتاب الهی باشد! ولی مستحضرید که این کتاب یک رکن دین است، همین کتاب ما را به عترت طاهرین ارجاع داده است. همین کتاب در آیه مباهله، در آیه ولایت، در آیه تطهیر در آیات سوره مبارکه حشر ما را به اهل بیت عصمت و طهارت ارجاع داده است. اگر مجموع قرآن و عترت شد، ما می توانیم با ذات أقدس اله از این دو راه که در حقیقت یک حقیقتند مرتبط باشیم و سخن بگوئیم و سخن بشنویم؛ این یک مطلب.نزول قرآن به صورت «تجلی»، نه «تجافی»
مطلب دیگر این است که این کتاب را، یعنی قرآن کریم را ذات أقدس اله به عنوان (حبل متین) معرفی کرده است. فرمود: این حبل است، این طناب است. وقتی که فرمود طناب است، ما می فهمیم اگر فرموده است که انا انزلناه فی لیله القدر(4)، ما قرآن را در شب قدر نازل کرده ایم، یا شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن(5)؛ ما قرآن را در ماه مبارک رمضان نازل کرده ایم، قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است؛ چون فرمود این حبل است، می فهمیم که انزال قرآن از سنخ انداختن نیست که انزال باران است، بلکه از سنخ «آویختن» است و نه (انداختن)! وقتی باران را نازل می کنند، به نحو انداختن است؛ باران را قطره قطره از بالا می اندازند که می شود «تجافی». این قطرات باران وقتی که در بالا هست، در زمین نیست؛ وقتی که به زمین آمد، دیگر در بالا نیست. این را می گوئیم انداختن، دیگران می گویند «تجافی».اما وقتی ذات أقدس اله فرمود: قرآن حبل است؛ حبل انداختن ندارد، آویختن دارد. چون طناب انداخته مشکل خودش را حل نمی کند، تمسک به طناب انداخته در کنار یک مغازه هیچ غریقی را نجات نمی دهد! این طناب آویخته است و نه انداخته. چون آویخته است؛ در بالا هست، در وسط هست، در دامنه هست، در پائین هست، دست همه هم به آنها می رسد: اقرأ و ارق(6). هر کس دستش رسید، باید بگیرد و بالا برود. اگر اینچنین است، تجلی است به تعبیر لطیف نهج البلاغه که وجود مبارک امیرمؤمنان(ع) فرمود: فتجلی سبحانه تعالی لهم فی کتابه من غیر ان یکونوا راوه(7)؛ خدا تجلی کرد نه تجافی! یعنی در بالا تجلی است، در میانه تجلی است، در دامنه تجلی است، در ذیل هم تجلی است. اگر تجلی است، دست ما که به قرآن می رسد؛ یک طرف این طناب به دست ماست، طرف دیگرش به دست دیگری. او که قرآن را نینداخت که دستش را رها کند، او قرآن را آویخت! پس یک طرفش به دست ماست، یک طرفش به دست خدا.
اگر ان شاءالله کسانی که در خدمت قرآنند احساس بکنند این طنابی که به آن دست زدند، یک طرفش دست بی دستی خداست؛ آنگاه نگاه آنها، اعتقاد آنها، عمل آنها، توفیق آنها برای اصلاح جامعه خیلی فرق می کند! این کتاب فقه و اصول نیست، این کتاب حکمت و کلام نیست، این کتاب انداختنی نیست! چون هر مؤلفی چه فقیه، چه فیلسوف، چه متکلم، چه عارف، چه محدث؛ هر کسی کتاب می نویسد، رها می کند. اما ذات أقدس اله این کتاب را رها نکرده؛ و اگر در آن حدیث معروف که فرمود: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی(8) که یکی ثقل اکبر است و دیگری غیر اکبر، فرمود: احد طرفیه بیدالله (سبحانه و تعالی)(9). در آن حدیث نورانی رسول گرامی(ص) فرمود: یک طرف این قرآن به دست اوست. اگر ما خواستیم بفهمیم مفسریم، اهل قرآنیم، حافظ قرآنیم، این حالت در ما پیدا شد که با کتاب های دیگر فرق پیدا کرد، می فهمیم در خدمت قرآنیم وگرنه با یک کتاب انداخته در ارتباطیم و آن، مشکل را حل نمی کند!
مراد از استنان به سنت رسول خدا(ص)
مطلب دیگر آن است که این ماه که ماه وجود مبارک پیامبر است، ما در دعاهای هر روز این ماه از خدای سبحان مسئلت می کنیم: فاعنا علی الاستنان بسنته فیه(10)، ما را کمک بکن راهی را که او رفته است برویم، سنتی که او گذاشته است استنان داشته باشیم و مانند آن. این ظرف حدوث است، نه ظرف حدوث و بقاء! نه یعنی تنها در ماه شعبان استنان به سنت پیامبر داشته باشیم! بلکه در ماه شعبان به ما توفیق بده که ما استنان داشته باشیم به سنت او برای تمام عمر. مستنا بسنن انبیائک، مفارقه لاخلاق اعدائک(11) که در زیارت امین الله می خوانیم، همین است. ما در ماه شعبان می خواهیم که خدای سبحان به ما توفیقی عطا کند که دائما راه پیامبر را طی کنیم.پیامبر در دریافت قرآن چه بود؟ این را مرحوم شیخ طوسی نقل کرد، مرحوم امین الاسلام طبرسی نقل کرد، بسیاری از بزرگان دیگر (رضوان الله علیهم) نقل کرده اند؛ وجود مبارک رسول گرامی به ابن مسعود فرمود: برای من قرآن بخوان. این گوش دادن برای آن است که خود گوش لذت ببرد؟ اینکه گفتند: اگر شما قرآن می خوانید، از روی قرآن بخوانید؛ ولو حافظ قرآنید، ولی از خود قرآن بخوانید؛ برای این است که این چشم هم عبادت کند. اگر کسی یک سوره ای را از حفظ بخواند، یا همان شخص سوره ای را از خود قرآن بخواند، ثواب دومی بیشتر است. برای اینکه این چشم او هم عبادت کرده، زبان او هم عبادت کرده، گوش او هم عبادت کرده؛ ولی آن اولی فقط زبان و گوشش عبادت کرده.
به ابن مسعود فرمود: قرآن بخوان، من بشنوم. ابن مسعود شروع کرد سوره مبارکه نساء را خواندن، تا رسید به این آیه: فکیف اذا جئنا من کل امه بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا(12)؛ دید که وجود مبارک آن حضرت دارد گریه می کند، اشک چشمانش را گرفته(13). برای اینکه سخن از قیامت است، سخن از محکمه عدل الهی است، سخن از شهادت است. او با اینکه شاهد بود اشک ریخت؛ ما که مشهود علیه ایم چه کنیم؟ انسان وقتی بداند که در علی رئوس الاشهاد دارد محاکمه می شود، همین مناجات شعبانیه جریان محاکمه علی رئوس الاشهاد را یادآوری می کند، می گوید: خدایا! تو در دنیا که آبروی ما را حفظ کردی، الان از این به بعد هم نسبت به ما احسان بکن، آبروی ما را در قیامت نبری: الهی قد احسنت الی اذلم تظهره لاحد من خلقک(41)؛ آنگاه آن روز هم علی رئوس الاشهاد ما را رسوا نکن! پیامبر با اینکه شاهد است، مضطرب است و می نالد؛ ما که مشهود علیه ایم چه کار باید بکنیم؟!
استنان به سنت آن حضرت همین است که انسان گذشته از اینکه در خدمت قرآن است، اگر این احساس به او دست داد که این تفسیر و این قرآن غیر از فقه است، غیر از اصول است، غیر از فلسفه است، غیر از کلام است؛ این معلوم می شود طنابی را گرفته که احساس می کند یک طرفش به دست خداست. ما یک وقتی دست به یک طناب می زنیم و درک نمی کنیم که آیا طرف دیگر دست کسی هست یا نیست! یک وقتی می فهمیم نه، خیلی محکم است؛ معلوم می شود کسی گرفته! ما اینجور باید قرآن را بخوانیم. آنگاه اگر حرف زدیم، حرف ما هم در جامعه اثر دارد.
نقش علماء و مراکز مذهبی در حفظ دینداری مردم
اکثر مردم ایران دین شان را از حوزه علمیه و علماء و مسجد و حسینیه دارند؛ ایران که الان 07میلیون جمعیت دارد، حداکثر اگر با حسن ظن سخن بگوئیم 1میلیون از این 07میلیون دین شان را به وسیله قرآن و روایات دارند؛ بقیه، یعنی 96 میلیون دین شان را از علماء دارند، از حسینیه دارند، از مسجد دارند، از حوزه علمیه دارند. او نمی گوید چون خدا در فلان آیه فرمود، یا کلینی در کافی نقل کرد، یا صدوق در من لایحضر. می گوید: عالم شهر ما اینچنین گفت، امام جمعه یا جماعت اینچنین گفت. کاری که حوزه های علمیه انجام داد و می دهد، کاری که حسینیه و مسجد انجام دادند و می دهند احدی انجام نمی دهد! دین مردم با همین محفوظ است و همین دین وقتی قیام کرد، شده انقلاب! در جنگ جهانی اول مسجد و حسینیه قیام نکرد، در جنگ جهانی دوم مسجد و حسینیه قیام نکرد، در کودتای ننگین 82مرداد مسجد و حسینیه قیام نکرد! اما در انقلاب اسلامی به رهبری امام و مراجع (رضوان الله علیهم اجمعین) مسجد و حسینیه قیام کرد و به ثمر رسید.بنابراین حوزه علمیه برای حفظ دین مردم اولین حرف را می زند. طلبه ها باید قدرشان را خیلی بدانند و از ذات اقدس اله شبانه روز بخواهند که این سمت را از آنها نگیرد! اینکه در حرم مطهر وجود مبارک کریمه اهل بیت فاطمه معصومه(س) در آن بالای سر همه می خوانیم: و لاتسلب منی ما انا فیه(51)، بخشی از آن به همین برمی گردد. یعنی خدایا! این رسالتی که من در آن هستم، این تشیع و ایمانی که من دارم، این ولایتی که من دارم، این سمتی که من دارم، این را از من نگیر! بنابراین این بهترین نعمت و بهترین توفیق است که بزرگوارانی مثل شما متنعمند.
آرزوی احداث مدرسه دینی توسط امام صادق(ع)
وقتی وجود مبارک امام صادق اصحاب خودش را می بیند، می فرماید که: اشکوا الی الله وحدتی و تقلقلی. یا لیت هذه الطاغیه اذن لی فاتخذ قصراً فسکنت و اسکنتکم معی(61). وقتی اصحاب و شاگردان خودش را می بیند، خیلی خوشحال می شود؛ عرض می کند: خدایا! من تنهائی ام را پیش تو شکایت می برم؛ ای کاش منصور دوانقی به من اجازه می داد که من یک حوزه علمیه داشته باشم، یک مدرسه ای بسازم که خودم در آنجا باشم و شاگردانم آنجا باشد؛ فرقی بین امام صادق و امام زمان نیست! آن روز امام زمان، وجود مبارک امام صادق بود، امروز امام زمان وجود مبارک حضرت مهدی موجود موعود است. پس امام زمان در عصر امام صادق خود امام صادق(ع) است.تجلیل ائمه اطهار(ع) از شاگردان خویش
نجاشی می گوید: وقتی ابان بن تغلب که از شاگردان امام صادق است، وارد منزل امام صادق(ع) شد، وجود مبارک امام صادق(ع) امر له بوساده فالقیت له و صافحه و اعتنقه و رحب به (71)؛ این امام زمان است، فرقی با ائمه دیگر ندارد! وقتی ابان بن تغلب آمد خدمت امام صادق، حضرت فرمود: بالش را برای آقابیاورید. این کم سمت است؟! به دستور امام صادق بالش را برای این عالم بزرگوار آوردند، وجود مبارک امام صادق با او معانقه کرد، با او مصافحه کرد، خیر مقدم گفت؛ این کم فخر است که امام زمان بگوید: بالش را برای آقا بیاورید! فرقی بین فقهای فعلی و آنها نیست!! اگر کسی عالم عادل بود، باور کرد مطالب دین را عمل کرد و منتشر کرد؛ اگر هم خدمت امام زمان برسد، حضرت برای او بالش می آورد.بنابراین هم کسانی که این توفیق را دارند، جزء سربازان ولی عصر شده اند، خدا را شاکر باشند و هم عبارت لا تنزع منی صالح ما اعطیتنی (81) را دائماً بخوانند؛ و هم کسانی که در خدمت قرآنند بدانند که باید احساس بکنند که یک طرف این کتاب به دست دیگری است. آن وقت هم مطالب دلپذیرش را به خوبی می فهمند، هم جامعه را روشن می کنند و هم مورد عنایت ولی عصرند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) در دیدار با جمعی از اساتید، طلاب، فضلاء و اقشار مختلف مردم- دماوند؛ مرداد 8813
پی نوشتها :
1- مزمل / 5
2- قمر/ 17، 22، 23 و 40
3- لیل/ 5 تا 7
4- قدر/ 1
5- بقره/ 518
6- الکافی/ 2/ 660
7- نهج البلاغه/ خ 741- (الغایه من البعثه)
8- مستدرک الوسائل/ 3/ 535
9- الخصال / 1/66
01- اقبال الاعمال/ 886/ ذکر لفظ الاستغفار کل یوم من شعبان
11- مفاتیح الجنان/ زیارت امین الله
21- نساء/ 41
31- ر.ک: مستدرک الوسائل/ 4/ 832 و 923
41- اقبال الاعمال/ 686- فصل فیما نذکره من الدعاء فی شعبان مروی عن ابن خالویه
51- بحارالانوار/ 99/ 662- باب زیاره فاطمه بنت موسی (ع) بقم
61- الکافی/ 8/ 521
71- رجال النجاشی /11
81- تفسیر القمی/ 2/57
کیهان