تفسیر آیه تطهیر بر اساس تفسیر المیزان
سوره احزاب آیه 33
اعوذ بالله من الشیطان رجیم
وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبرَّجْنَ تَبرُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الأُولیوَ أَقِمْنَ الصلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُإِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِب عَنکمُ الرِّجْس أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطهِّرَکمْ تَطهِیراً(33)
صدق الله العلی العظیم
ترجمه آیه :
و در خانه های خود بنشینید ، و چون زنان جاهلیت نخست خود نمایی نکنید ، و نماز بپا دارید ، و زکات دهید ، و خدا و رسولش را اطاعت کنید ، خدا جز این منظور ندارد که پلیدی را از شما اهل بیت ببرد ، و آن طور که خود میداند پاکتان کند ( 33) .
بیان آیه :
و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ... و اطعن الله و رسوله کلمه قرن امر از ماده قر است ، که به معنای پا بر جا شدن است ، و اصل این کلمه اقررن بوده ، که یکی از دو تا راء آن حذف شده است ، ممکن هم هست از ماده قار ، یقار به معنای اجتماع ، و کنایه از ثابت ماندن در خانه ها باشد ، و مراد این باشد که ای زنان پیغمبر ! از خانه های خود بیرون نیایید .
و کلمه تبرج به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است ، همان طور که برج قلعه برای همه هویدا است ، و کلمه جاهلیة اولی به معنای جاهلیت قبل از بعثت است ، پس در نتیجه مراد از آن ، جاهلیت قدیم است ، و اینکه بعضی گفتهاند مراد از آن دوران هشتصدساله ما بین آدم و نوح است ، و یا گفته اند : زمان داوود و سلیمان است ، و یا گفتار آنانکه گفته اند زمان ولادت ابراهیم است ، و یا گفتار آنانکه گفته اند زمان فترت بین عیسی و محمد ( صلوات الله علیهما ) است ، اقوالی است بدون دلیل .
و اقمن الصلوة و اتین الزکوة و اطعن الله و رسوله - این آیه دستور میدهد که اوامر دینی را امتثال کنند ، و اگر از بین همه اوامر فقط نماز و زکات را ذکر نمود ، برای این است که این دو دستور رکن عبادت ، و معاملات است ، و بعد از ذکر این دو به طور جامع فرمود : و خدا و رسولش را اطاعت کنید .
و طاعت خدا عبارت است از امتثال تکالیف شرعی او ، و اطاعت رسولش به این است که آنچه با ولایتی که دارد امر و نهی میکند ، امتثال شود ، چون امر و نهی او نیز از ناحیه خدا جعل شده ، خدا او را به حکم النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم ولی مؤمنین کرده ، و فرمان او را فرمان خود خوانده .
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا کلمه انما در آیه انحصار خواست خدا را میرساند ، و می فهماند که خدا خواسته که رجس و پلیدی را تنها از اهل بیت دور کند ، و به آنان عصمت دهد ، و کلمه اهل البیت چه اینکه صرفا برای اختصاص باشد ، تا غیر از اهل خانه داخل در حکم نشوند ، و چه اینکه این کلمه نوعی مدح باشد ، و چه اینکه نداء ، و به معنای ای اهل بیت بوده باشد ، علی ای حال دلالت دارد بر اینکه دور کردن رجس و پلیدی از آنان ، و تطهیرشان ، مسالهای است مختص به آنان ، و کسانی که مخاطب در کلمه عنکم - از شما هستند .
بنابر این در آیه شریفه در حقیقت دو قصر و انحصار بکار رفته ، یکی انحصار اراده و خواست خدا در بردن و دور کردن پلیدی و تطهیر اهل بیت ، دوم انحصار این عصمت و دوری از پلیدی در اهل بیت .
حال باید دید اهل بیت چه کسانی هستند ؟
بطور مسلم فقط زنان آن جناب اهل بیت او نیستند ، برای اینکه هیچگاه صحیح نیست ضمیر مردان را به زنان ارجاع داد ، و به زنان گفت عنکم - از شما بلکه اگر فقط همسران اهل بیت بودند ، باید میفرمود : عنکن ، بنابر این ، یا باید گفت مخاطب همسران پیامبر و دیگران هستند همچنان که بعضی دیگر گفتهاند : مراد از اهل البیت ، اهل بیت الحرام است ، که در آیه ان اولیاؤه الا المتقون آنان را متقی خوانده ، و بعضی دیگر گفتهاند : مراد اهل مسجد رسول خدا (ص) است ، و بعضی گفتهاند : همه آن کسانی است که در عرف جزو خاندان آن جناب به شمار میروند ، چه همسرانش ، و چه خویشاوندان و نزدیکانش ، یعنی آل عباس ، آل عقیل ، آل جعفر ، و آل علی ، و بعضی دیگر گفتهاند : مراد خود رسول خدا (ص) و همسران اوست ، و شاید آنچه به عکرمه و عروه نسبت داده اند همین باشد ، چون آنها گفته اند : مراد تنها و تنها همسران رسول خدا (ص) است .
تا اینکه مخاطب همچنانکه بعضی دیگر گفته اند : غیر از همسران آن جناب هستند و خطاب در عنکم - از شما متوجه اقربای رسول خدا (ص) است ، یعنی آل عباس ، آل علی ، آل عقیل ، و آل جعفر .
و به هر حال ، مراد از بردن رجس و تطهیر اهل بیت تنها همان تقوای دینی ، و اجتناب از نواهی ، و امتثال اوامر است ، و بنابر این معنای آیه این است که خدای تعالی از این تکالیف دینی که متوجه شما کرده سودی نمیبرد ، و نمیخواهد سود ببرد ، بلکه میخواهد شما را پاک کند ، و پلیدی را از شما دور سازد ، و بنابر این آیه شریفه در حد آیه ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم میباشد ، و اگر معنا این باشد ، آن وقت آیه شریفه ، با هیچ یک از چند معنایی که گذشت نمیسازد ، چون این معنا با اختصاص آیه به اهل بیت منافات دارد ، زیرا خدا این گونه تطهیر را برای عموم مسلمانان و مکلفین باحکام دین میخواهد ، نه برای خصوص اهل بیت ، و حال آنکه گفتیم آیه شریفه دو انحصار را میرساند ، که انحصار دوم تطهیر اهل بیت است .
و اگر بگویی مراد از بردن رجس ، و تطهیر کردن ، همانا تقوای شدید و کامل است ، و معنای آیه این است که این تشدیدی که در تکالیف متوجه شما کردیم ، و در برابر اجر دو چندان هم وعده تان دادیم ، برای این نیست که خود ما از آن سودی ببریم ، بلکه برای این است که میخواهیم پلیدی را دور نموده و تطهیرتان کنیم .
و در این معنا هم اختصاص رعایت شده ، و هم عمومیت خطاب به همسران رسول خدا (ص) و به دیگران ، چیزی که هست در اول ، خطاب را متوجه خصوص همسران آن جناب نمود ، و در آخر یعنی در کلمه عنکم متوجه عموم . لیکن این حرف هم صحیح نیست ، برای اینکه در آخر ، خطاب متوجه غیر از ایشان شده ، و اگر بگویی خطاب متوجه همه است چه همسران و چه غیر آنان ، میگوییم : این نیز باطل است ، برای اینکه غیر از همسران شریک در تشدید تکلیف نبودند ، و اجر دو چندان هم ندارند ، و معنا ندارد خدای تعالی بفرماید : اگر به شما همسران رسول خدا (ص) تکالیف دشوارتری کردیم ، برای این است که خواستیم عموم مسلمانان و شما را پاک نموده و پلیدی را از همه دور کنیم .
خواهی گفت : چرا جایز نباشد که خطاب متوجه همسران رسول خدا (ص) و خود رسول خدا (ص) باشد ، با اینکه تکلیف خود رسول خدا (ص) هم مانند تکالیف همسرانش شدید است ؟ در پاسخ میگوییم : نباید همسران آن جناب را با خود آن جناب مقایسه کرد ، چون آن جناب مؤید به داشتن عصمت خدایی است ، و این موهبتی است که با عمل و اکتساب به دست نمیآید ، تا بفرماید تکلیف تو را تشدید کردیم ، و اجرت را مضاعف نمودیم ، تا پاکت کنیم ، چون معنای این حرف این است که تشدید تکلیف ، و دو چندان کردن اجر مقدمه و یا سبب است برای بدست آمدن عصمت ، و به همین جهت هیچ یک از مفسرین این احتمال را نداده اند که خطاب متوجه رسول خدا (ص) و همسرانش باشد و بس .
و اگر ما آن را جزو اقوال ذکر کردیم ، به عنوان این است که این هم یک احتمال است ، و خواستیم با ایراد این احتمال نظریه آن مفسرینی که گفته اند : مراد خصوص همسران آن جناب است تصحیح کنیم ، نه اینکه بگوییم : کسی از مفسرین این احتمال را هم داده .
و اگر مراد بردن رجس و پاک کردن ، به اراده خدا باشد ، و در نتیجه مراد این باشد که خدا میخواهد به طور مطلق ، و بدون هیچ قیدی شما را تطهیر کند ، نه از راه توجیه تکالیف ، و نه از راه تکلیف شدید ، بلکه اراده مطلقهای است از خدا که شما پاک و از پلیدیها دور باشید ، چون اهل بیت پیغمبرید ، در این صورت معنای آیه منافی با آن شرطی است که کرامت آنان مشروط بدان شد ، و آن عبارت بود از تقوی ، حال چه اینکه مراد از اراده ، اراده تشریعی باشد ، و چه تکوینی ، هر یک باشد با شرط نمیسازد ، پس معلوم میشود اراده مطلقه نیست .
با این بیانی که گذشت آن روایاتی که در شان نزول آیه وارد شده تایید میشود ، چه در آن روایت آمده که آیه شریفه در شان رسول خدا (ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهماالسلام) نازل شده است ، و احدی در این فضیلت با آنان شرکت ندارد . و این روایات بسیار زیاد ، و بیش از هفتاد حدیث است ، که بیشتر آنها از طرق اهل سنت است ، و اهل سنت آنها را از طرق بسیاری ، از ام سلمه ، عایشه ، ابی سعید خدری ، سعد ، وائلة بن الاسقع ، ابی الحمراء ، ابن عباس ، ثوبان غلام آزاد شده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عبد الله بن جعفر ، علی ، و حسن بن علی (علیهماالسلام) که تقریبا از چهل طریق نقل کردهاند . و شیعه آن را از حضرت علی ، امام سجاد ، امام باقر ، امام صادق و امام رضا (علیهالسلام) ، و از ام سلمه ، ابی ذر ، ابی لیلی ، ابی الاسود دؤلی ، عمرو بن میمون اودی ، و سعد بن ابی وقاص ، بیش از سی طریق نقل کردهاند .
حال اگر کسی بگوید : این روایات بیش از این دلالت ندارد که علی و فاطمه و حسنین (علیهمالسلام) نیز مشمول آیه هستند ، و این منافات ندارد با اینکه همسران رسول خدا نیز مشمول آن باشند ، چون آیه شریفه در سیاق خطاب به آنان قرار گرفته .
در پاسخ میگوییم : بسیاری از این روایات و بخصوص آنچه از ام سلمه - که آیه در خانه او نازل شده - روایت شده است ، تصریح دارد بر اینکه آیه مخصوص همان پنج تن است ، و شامل همسران رسول خدا (ص) نیست ، که ان شاء الله روایات مزبور که بعضی از آنها دارای سندی صحیح هستند ، از نظر خواننده خواهد گذشت . و اگر کسی بگوید : آن روایات باید به خاطر ناسازگاریاش با صریح قرآن طرح شود ، چون روایت هر قدر هم صحیح باشد ، وقتی پذیرفته است که با نص صریح قرآن منافات نداشته باشد ، و روایات مذکور مخالف قرآن است ، برای اینکه آیه مورد بحث دنبال آیاتی قرار دارد که خطاب در همه آنها به همسران رسول خدا (ص) است ، پس باید خطاب در این آیه نیز به ایشان باشد .
در پاسخ میگوییم : همه حرفها در همین است ، که آیا آیه مورد بحث متصل به آن آیات ، و تتمه آنها است یا نه ؟ چون روایاتی که بدان اشاره شد ، همین را منکر است ، و میفرماید آیه مورد بحث به تنهایی ، و در یک واقعه جداگانه نازل شده ، و حتی در بین این هفتاد روایت ، یک روایت هم وجود ندارد ، که بگوید آیه شریفه دنبال آیات مربوط به همسران رسول خدا (ص) نازل شده ، و حتی احدی هم از مفسرین این حرف رانزدهاند ، حتی آنها هم که گفتهاند آیه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا (ص) است ، مانند عکرمه و عروه ، نگفتهاند که : آیه در ضمن آیات نازل شده . پس آیه مورد بحث از جهت نزول جزو آیات مربوط به همسران رسول خدا (ص) و متصل به آن نیست ، حال یا این است که به دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دنبال آن آیات قرارش دادهاند ، و یا بعد از رحلت رسول خدا(ص) اصحاب در هنگام تالیف آیات قرآنی در آنجا نوشته اند ، مؤید این احتمال این است که اگر آیه مورد بحث که در حال حاضر جزو آیه و قرن فی بیوتکن است ، از آن حذف شود ، و فرض کنیم که اصلا جزو آن نیست ، آیه مزبور با آیه بعدش که میفرماید : و اذکرن کمال اتصال و انسجام را دارد ، و اتصالش بهم نمیخورد .
پس معلوم میشود جمله مورد بحث نسبت به آیه قبل و بعدش نظیر آیه الیوم یئس الذین کفروا است که در وسط آیاتی قرار گرفته که آنچه خوردنش حرام است میشمارد ، که در جلد پنجم این کتاب در سوره مائده گفتیم که : چرا آیه مزبور در وسط آن آیات قرار گرفته ، و این بی نظمی از کجا ناشی شده است .
بنابر آنچه گفته شد ، کلمه اهل البیت در عرف قرآن اسم خاص است که هر جا ذکر شود ، منظور از آن ، این پنج تن هستند ، یعنی رسول خدا(ص) و علی و فاطمه و حسنین (علیهمالسلام) ، و بر هیچ کس دیگر اطلاق نمیشود ، هر چند که از خویشاوندان و اقربای آن جناب باشد ، البته این معنا ، معنایی است که قرآن کریم لفظ مذکور را بدان اختصاص داده ، و گر نه به حسب عرف عام ، کلمه مزبور بر خویشاوندان نیز اطلاق میشود .
کلمه رجس - به کسره را ، و سکون جیم - صفتی است از ماده رجاست ، یعنی پلیدی ، و قذارت، و پلیدی و قذارت هیاتی است در نفس آدمی ، که آدمی را وادار به اجتناب و نفرت مینماید ، و نیز هیاتی است در ظاهر موجود پلید ، که باز آدمی از آن نفرت مینماید اولی مانند پلیدی رذائل ، دومی مانند پلیدی خوک ، همچنان که قرآن کریم این لفظ را در هر دو معنا اطلاق کرده ، در باره پلیدی ظاهری فرموده : او لحم خنزیر فانه رجس و هم در پلیدیهای معنوی ، مانند شرک و کفر و اعمال ناشایست به کار برده و فرموده : و اما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الی رجسهم و ماتوا و هم کافرون ، و نیز فرموده : و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فی السماء کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یؤمنون .
و این کلمه به هر معنا که باشد نسبت به انسان عبارت است از ادراکی نفسانی ، و اثری شعوری ، که از علاقه و بستگی قلب به اعتقادی باطل ، یا عملی زشت حاصل میشود ، وقتی میگوییم ( انسان پلید ، یعنی انسانی که به خاطر دل بستگی به عقاید باطل ، یا عمل باطل دلش دچار پلیدی شده است) .
و با در نظر گرفتن اینکه کلمه رجس در آیه شریفه الف و لام دارد ، که جنس را میرساند ، معنایش این میشود که خدا میخواهد تمامی انواع پلیدیها ، و هیاتهای خبیثه ، و رذیله، را از نفس شما ببرد ، هیاتهایی که اعتقاد حق ، و عمل حق را از انسان میگیرد ، و چنین ازالهای با عصمت الهی منطبق میشود ، و آن عبارت است از صورت علمیهای در نفس که انسان را از هر باطلی ، چه عقاید و چه اعمال حفظ میکند ، پس آیه شریفه یکی از ادله عصمت اهل بیت است .
برای اینکه قبلا گفتیم اگر مراد از آیه ، چنین معنایی نباشد ، بلکه مراد از آن تقوی و یا تشدید در تکالیف باشد ، دیگر اختصاصی به اهل بیت نخواهد داشت ، خدا از همه بندگانش تقوی میخواهد ، نه تنها از اهل بیت ، و نیز گفتیم که یکی از اهل بیت خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است ، و با اینکه آن جناب معصوم است ، دیگر معنا ندارد که خدا از او تقوی بخواهد .
پس چارهای جز این نیست که آیه شریفه را حمل بر عصمت اهل بیت کنیم ، و بگوییم : مراد از بردن رجس ، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است ، و مراد از تطهیر در جمله یطهرکم تطهیرا که با مصدر تطهیر تاکید شده ، زایل ساختن اثر رجس به وسیله وارد کردن مقابل آن است ، و آن عبارت است از اعتقاد به حق ، پس تطهیر اهل بیت عبارت شد ، از اینکه ایشان را مجهز به ادراک حق کند ، حق در اعتقاد ، و حق در عمل ، و آن وقت مراد از اراده این معنا ، ( خدا میخواهد چنین کند ) ، نیز اراده تکوینی میشود ، چون قبلا هم گفتیم اراده تشریعی را که منشا تکالیف دینی و منشا متوجه ساختن آن تکالیف به مکلفین است ، اصلا با این مقام سازگار نیست ، ( چون گفتیم اراده تشریعی را نسبت به تمام مردم دارد نه تنها نسبت به اهل بیت ) .
پس معنای آیه این شد که خدای سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به این موهبت یعنی موهبت عصمت اختصاص دهد به این طریق که اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بیت ببرد ، و در جای آن عصمتی بیاورد که حتی اثری از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهایتان باقی نگذارد .
بحث روایتی :
و در الدر المنثور است که طبرانی از ام سلمه روایت کرده که گفت : رسول خدا (ص) به فاطمه فرمود : همسرت و دو پسرانت را نزدم حاضر کن ، فاطمه ایشان را به خانه ما آورد ، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) عبایی بافت فدک بر سر ایشان انداخت ، و دست خود را روی سر همگی آنان گذاشت ، و گفت : بار الها ! اینهایند اهل محمد ، - و در نقلی دیگر آمده اینهایند آل محمد - پس صلوات و برکات خود را بر آل محمد قرار ده ، همانطور که بر آل ابراهیم قرار دادی ، و تو حمید و مجیدی ، ام سلمه میگوید : پس من عبا را بلند کردم که من نیز جزو آنان باشم ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) عبا را از دستم کشید ، و فرمود : تو عاقبت بخیر هستی .
مؤلف : این روایت را صاحب غایة المرام هم از عبد الله بن احمد بن حنبل ، از پدرش احمد ، و او به سند خود از ام سلمه نقل کرده است .
و در الدر المنثور است که ابن مردویه ، از ام سلمه روایت کرده که گفت : آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا در خانه من نازل شد ، و در خانه هفت نفر بودند ، جبرئیل ، میکائیل ، علی ، فاطمه ، حسن ، و حسین ، و من که دم در ایستاده بودم ، عرضهداشتم : یا رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلّم) آیا من از اهل بیت نیستم ؟ فرمود تو عاقبت بخیری ، تو از همسران پیغمبری .
باز در همان کتاب است که ابن جریر ، و ابن منذر ، و ابن ابی حاتم ، و طبرانی ، و ابن مردویه همگی از ام سلمه همسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) روایت کردهاند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) در خانه او عبایی بافت خیبر به روی خود کشیده ، و خوابیده بود ، که فاطمه از در درآمد ، در حالی که ظرفی غذا با خود آورده بود ، رسول خدا فرمود : همسرت و دو پسرانت حسن و حسین را صدا بزن ، فاطمه برگشت و ایشان را با خود بیاورد ، در همان بین که داشتند آن غذا را میخوردند این آیه نازل شد : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا .
پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) زیادی جامهای که داشت بر سر آنان کشید ، آن گاه دست خود را از زیر کسا بیرون آورد ، به آسمان اشاره کرد ، و عرضه داشت : بار الها اینها اهل بیت من ، و خاصگان من هستند ، پس پلیدی را از ایشان ببر ، و تطهیرشان کن ، و این کلام را سه بار تکرار کرد .
ام سلمه میگوید : من سر خود را در زیر جامه بردم ، و عرضه داشتم : یا رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلّم) منهم با شمایم ، حضرت دو بار فرمود : تو عاقبت بخیری .
مؤلف : این حدیث را صاحب غایة المرام از عبد الله پسر احمد بن حنبل ، به سه طریق از ام سلمه نقل کرده ، و همچنین تفسیر ثعلبی نیز آن را روایت کرده است .
و در همان کتاب است که ابن مردویه ، و خطیب ، از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت : روزی که نوبت ام سلمه بود ، و رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم)در خانه او قرار داشت ، جبرئیل بر آن جناب نازل شد ، و آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا را نازل کرد ، ابی سعید سپس میگوید : رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) حسن و حسین و علی و فاطمه را خواست ، بعد از آنکه نزدش حاضر شدند ، ایشان را به خود چسبانید ، و جامهای رویشان افکند ، و این در حالی بود که ام سلمه در پشت پرده قرار داشت ، آن گاه گفت : بار الها اینان اهل بیت منند ، پروردگارا پلیدی را از ایشان ببر ، و آن طور که خودت میدانی پاکشان کن ، ام سلمه گفت : ای پیغمبر خدا ! آیا من نیز با ایشان هستم ؟ حضرت فرمود : تو جای خود داری ، و عاقبتت بخیر است .
باز در آن کتاب آمده که ابن جریر ، و ابن ابی حاتم ، و طبرانی ، از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت : رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) فرمود : آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا در باره پنج نفر نازل شد ، من ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین .
مؤلف : این روایت را صاحب غایة المرام نیز از تفسیر ثعلبی نقل کرده .
و نیز در آن کتاب آمده که ترمذی ( وی حدیث را صحیح دانسته ) ، و ابن جریر ، ابن منذر ، و حاکم ( وی نیز حدیث را صحیح دانسته ) ، و ابن مردویه ، و بیهقی ، در سنن خود ، از چند طریق از ام سلمه روایت کردهاند که گفت آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت در خانه من نازل شد ، و آن روز در خانه من فاطمه ، علی ، حسن و حسین ، بودند ، که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایشان را با عبایی پوشانید آن گاه گفت : خدایا اینهایند اهل بیت من ، پس پلیدی را از ایشان ببر ، و پاکشان گردان . و در غایة المرام از حمیدی روایت کرده که گفت : شصت و چهارمین حدیث متفق علیه از احادیث بخاری و مسلم ، از مسند عایشه ، از مصعب بن شیبه ، از صفیه دختر شیبه ، از عایشه این حدیث است که گفت : روزی صبح رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از اطاق بیرون شد در حالی که بر تن خود مرط مرحل از مو و رنگ سیاه داشت ، در این هنگام حسن بن
علی (علیهالسلام) وارد شد ، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را داخل جامه برد ، پس از او حسین آمد ، او را هم داخل کرد ، سپس فاطمه آمد ، او را هم درون برد ، در آخر علی آمد ، او را نیز داخل برد ، آنگاه فرمود : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا .
مؤلف : این حدیث به طرق مختلفه از عایشه روایت شده .
و در الدر المنثور است که ابن مردویه ، از ابی سعیدخدری روایت کرده که گفت : چون علی (علیهالسلام) با فاطمه ازدواج کرد ، چهل روز صبح رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلّم) به در خانه او آمد ، و گفت ، سلام بر شما اهل بیت ، و رحمت خدا و برکات او ، وقت نماز است ، خدا رحمتتان کند ، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا من در جنگم ، با کسی که با شما بجنگد ، و آشتی و دوستم با کسی که با شما آشتی و دوست باشد .
و نیز در همان کتاب است که ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که گفت : ما نه ماه همه روزه شاهد این جریان بودیم ، که رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) هنگام هر نمازی به در خانه فاطمه آمد ، و گفت : سلام بر شما اهل بیت و رحمت خدا و برکات او انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا .
مؤلف : و نیز این روایت را الدر المنثور از طبرانی ، از ابی الحمراء نقل کرده ، اما به این عبارت که گفت : من شش ماه تمام رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) را دیدم که به در خانه علی و فاطمه میآمد ، و میگفت : انما یرید الله ... .
و نیز از ابن جریر ، و ابن مردویه ، از ابی الحمراء نقل کرده که چنین گفت : من از رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) حفظ کردم ، درست هشت ماه در مدینه بر آن جناب گذشت ، که حتی یک روز برای نماز صبح بیرون نشد مگر آنکه به در خانه علی میآمد ، و دست خود را بر دو طرف در میگذاشت ، و سپس میگفت : نماز نماز انما یرید الله لیذهب ... .
و نیز همین روایت را از ابن ابی شیبه ، احمد و ترمذی ، ( وی حدیث را حسن شمرد ) ، و ابن جریر ، ابن منذر ، طبرانی ، و حاکم ( وی آن را صحیح دانسته) .
و ابن مردویه ، از انس نقل کرده که عبارتش چنین است که : رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) همواره وقتی برای نماز صبح بیرون میشد ، به در خانه فاطمه میگذشت و میگفت : نماز ای اهل بیت ، نماز ، که انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا .
مؤلف : روایات در این معانی از طرق اهل سنت ، و همچنین از طرق شیعه بسیار زیاد است ، هر کس بخواهد بدان اطلاع یابد ، باید به کتاب غایة المرام بحرانی ، و کتاب عبقات مراجعه کند ، ( و فارسی آن روایات در کتاب علی در کتب اهل سنت به قلم مترجم آمده) .
و در غایة المرام از حموینی ، و او به سند خود از یزید بن حیان ، روایت کرده که گفت : داخل شدیم بر زید بن ارقم ، او گفت : روزی رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) ما را خطاب کرد ، و فرمود : آگاه باشید که من در بین شما امت اسلام دو چیز گرانبها میگذارم ، و میروم ، یکی کتاب خدای عز و جل است ، که هر کس آن را پیروی کند هدایت میشود ، و هر که آن را پشت سر اندازد ، در ضلالت است ، و سپس اهلبیتم ، من خدا را به یاد شما میآورم در باره اهلبیتم ، و این کلمه را سه بار تکرار کرد .
ما از زید بن ارقم پرسیدیم : اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) چه کسانی بودند ؟ آیا همسرانش بودند ؟ گفت : نه ، اهل بیت او ، دودمان اویند ، که بعد از آن جناب صدقه خوردن بر آنان حرام است ، یعنی آل علی ، آل عباس ، آل جعفر ، و آل عقیل .
و نیز در همان کتاب از صحیح مسلم ، به سند خود از یزید بن حیان از زید بن ارقم روایت کرده که گفت : رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) فرمود : من در بین شما دو چیز گرانبها و سنگین میگذارم ، یکی کتاب خدا است ، که حبل الله است و هر کس آن را پیروی کند بر طریق هدایت ، و هر کس ترکش گوید بر ضلالت است ، و دومی اهلبیتم پرسیدیم : اهل بیت او کیست ؟ همسران اویند ؟ گفت : نه ، به خدا قسم ، همسر آدمی چند صباحی با آدمی است ، و چون طلاقش دهند به خانه پدرش بر میگردد ، و دو باره بیگانه میشود ، اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلّم) اهل او ، و عصبه و خویشاوندان اویند ، که بعد از او صدقه برایشان حرام است .
مؤلف : در این روایت کلمه بیت به نسب تفسیر شده ، همچنانکه عرفا هم بر این معنا اطلاق میشود ، میگویند بیوتات عرب ، یعنی خاندانها و تیرههای عرب ، و لیکن روایات سابق که از ام سلمه و غیر او نقل شد ، با این معنا سازگار نیست ، برای اینکه در آن روایت اهل بیت تنها به علی ، فاطمه ، و حسنین (علیهمالسلام) تفسیر شده .
منبع: www.emamhossein.com
