آیا در آیه 34 سوره نساء به مردها اجازه تنبیه زن داده شده است؟
1- اسلام در عین حالی که عواطف پاک و احساسات درست را تأیید میکند به تقویت عقل همت خاص گمارده است و به همین دلیل احکامی را که تشریع کرده، بر اساس عقل آنان را تقویت نموده است. در سپردن اموری که مربوط به تدبیر مسائل اجتماعی هستند کوشیده است تا نقش عقل را پر رنگ گرداند ...
از سوی دیگر زن و مرد که هر دو انسان و مخلوق خداوند هستند، به لحاظ شخصیت وجودی، از یکدیگر امتیازاتی دارند و شخصیت آنان یکسان نیست. قلم آفرینش به گونهای زن را آفریده است که سرشار از عواطف و احساسات پاک است و این سرمایه بیمانندی است برای او، تا بتواند وظایف طبیعی خود را انجام دهد و هر گاه عقل و عواطف او به تعارض آیند عواطف او نوعا بر قوه عاقله او غالب میشود، و مرد به لحاظ وظایفی که قلم آفرینش برای او ترسیم کرده است عکس حالات زن را دارد و البته کمال و برتری هر کدام از زن و مرد به این است که چنان باشند، که باید باشند، یعنی زن با همه ابعاد خود زن باشد و اگر به مرد شباهت پیدا کند بر او نقص است چنانچه مرد به زن شباهت یابد برای او نقص است. زن کامل آن است که سرشار از عاطفه باشد و مرد کامل آن است که عقل او بر عواطف او غالب باشد.
با توجه به مطالب فوق الذکر، اسلام قیمومیت و تدبیر شئون خانواده را به مرد سپرده است، چرا که ناچار بعضی از امور حاجتمند تعقل بیشتر هستند تا احساسات و عواطف. اموری از قبیل طلاق و ... باید در دست کسی باشد که میتواند بر اساس منطق و عقل بیشتر حکم کند تا بر اساس احساسات و عواطف.
2ـ در آیه شریفه 34 سوره نساء که میفرماید:«الرِّجَالُ قَوّاَمُونَ عَلی النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصالِحَت قَانِتَاتٌ حاَفِظاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظ اللَّهُ وَ الّاَتی تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فی الْمَضاجِع وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطعْنَکمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کبِیراً» مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ میکنند. و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.(
به این مضمون اشاره میکند: که اگر زن تحت فرمان احساسات و عواطف خاص خود، نشوز کرده و از طاعت در امور جنسی از مرد سرباز زد، مرد به عنوان قیم و مدیر و مدبر اینگونه امور باید چارهجویی کند، اول او را موعظه و پند دهد اگر نشد مضاجع خود را از او دور دارد مثلا در رختخواب پشت به او بخوابد تا مایه تنبیه و توجه او شود و اگر این هم سودی نکرد، مرد چه باید بکند آیا زن را طلاق دهد یا او را تنبیه بدنی کند !معلوم است که چاره دوم بیشتر به مصلحت زن میباشد، البته این چیزی که در قرآن کریم آمده است تنها جنبه عاطفی دارد و الا با حدودی که در فقه دارد نمیتواند عنوان اکراه داشته باشد مثلا باید بدن زن سیاه، سرخ یا کبود نشود و جرح و شکستی ایجاد نشود و اسلام این حد را برای کسانی نهاده است که کلا وظیفه شناس نیستند، برای وادار کردن آنان به وظیفه، بهترین راهها را پیش روی نهاده است. بعضی از روانکاوان هم عقیده دارند که بعضی از زنان حالتی به نام مازوشیسم (آزارطلبی) دارند که این حالت در آنها تشدید میشود و تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی ا ست و ممکن است که آیه شریفه ناظر به چنین وضعیتی باشد. و اگر زن تسلیم شد قهرا مرد حق بهانه گرفتن ندارد.
و مسلم است که سوء استفاده از این قانون ممکن است صورت بگیرد، که آن امر دیگری است. و امروزه ممکن است از هر قانون و قاعده اجتماعی سوء استفادههای فراوانی بشود.