تصویر ثابت

نسیم وحی :: حکمت های قرآنی l مقالات قرآنی lپند های قرآنی l پرسش و پاسخ های قرآنی

حکمت های قرآنی l مقالات قرآنی l پند های قرآنی l پرسش و پاسخ های قرآنی l مرجع قرآنی l quran l اخبار قرآنی l قرآن l quran points l بانک مطالب قرآنی
نسیم وحی :: حکمت های قرآنی l مقالات قرآنی lپند های قرآنی l پرسش و پاسخ های قرآنی

وبلاگ نسیم وحی در تلاش است تا با کوشش خود، سهمی در گسترش قرآن داشته باشد.
امید است تا سایر افرادی که با مدیریت وبلاگ آشنایی دارند راه ما را ادامه دهند و سعی در گسترش مفاهیم قرآنی داشته باشند تا اینکه مقدمات ظهور آقا امام زمان(عج) فراهم شود و بهار حقیقی به وجود آید.
انشاء الله

آیه منتخب روز

بسم الله الرحمن الرحیم



پیوند ها

راهبردهای قرآنی برای تربیت دینی

پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ

چکیده:

انجام فعالیتهای تربیتی الزاماً باید از یک پیوستگی و جهتگیری معینی برخوردار باشد تا بتواند رسالت عظیم تربیت و ربوبیسازی را به‌درستی انجام دهد. ازاینرو، یکی از اساسیترین مسألهها شناخت راهبردها و جهتگیریهای دین اسلام در تربیت انسان است. بر این‌اساس، با بررسی قرآن کریم چهار راهبرد تعظیم، تکریم، تبیین، و تبشیر و تحذیر را به دست آوردیم که تعیین کنندة جهتگیری فعالیتها و اقدامات تربیتی هستند. ما در این مقاله این اهداف راهبردی را با عناوین خاص مورد توجه و بررسی قرار داده‌ایم که عبارت‌اند از: 1. اختبار 2. اعتبار 3. التزام 4. اعتدال.
سپس به شرح و تبیین هرکدام پرداخته و به این نتیجه رسیده‌ایم که سِیر تربیت انسان از دیدگاه قرآن، با رعایت ترتیب این چهار گام صورت خواهد پذیرفت.

مقدمه

انسان در وجود خود، از دو گونه دارایی برخورداراست؛ دارایی‌های مادی و دارایی‌های معنوی. همچنین، آنچه انسان از بیرون با تعلیم، آموزش، تفکر، مشاهده و... دریافت می‌کند، می‌تواند با دو نگاه دنبال شود؛ یکی نگاه معنوی و دیگری نگاه مادی. هرگاه دریافت‌های انسان با نگاه مادی دنبال شود، دارایی‌های مادیِ انسان تحریک شده، این دو از درون و بیرون با تلاقیِ یکدیگر سِیر تصاعدیِ حرکت انسان به‌سمت مادیّت و هوای نفس را به وجود ‌می‌آورد. همچنین، اگر دریافت‌های انسان با نگاه معنوی دنبال شود، بر اثر تلاقی دریافت‌ها و دارایی‌های معنوی، حرکت تصاعدیِ انسان به سمت معنویت و خدامحوری شکل خواهد گرفت.
ابتدا، بشر نیازمند دریافت‌های بیرونی است تا دارایی‌های درونی‌اش تحریک شده و به‌حرکت درآید، تا جایی‌که به درجه‌ای از رشد برسدو خودانگیخته و مستقل شود؛ در این‌صورت، عنان را به‌دست‌گرفته و ازهمان زاویه‌ای که به آن شکل گرفته است ادامة راه را دنبال می‌کند؛ خواه این گرایش مادی باشد و خواه معنوی، همان سِیر را دنبال خواهد کرد. اگرچه عقل همیشه و در همه‌حال چراغ روشن‌گری است برای اینکه انسان، گرایش مادی به خود نگیرد، ولی در بسیاری از مواقع، شدت گرایش مادی در دریافت‌های اولیه و شدت تحریک دارایی‌های مادی از درون، سایه بر عقل افکنده، تا مدت‌ها و یا برای همیشه، انسان را از روشناییِ عقل محروم خواهد ساخت؛ ازاین‌رو، می‌توان گفت پیش از رسیدن انسان به بلوغ فکری و تشکیل شاکله در وی ـ که در افرادِ متفاوت، مختلف است ـ جهت‌گیری و نگاه حاکم در دریافت‌ها، عامل مؤثر در تربیت خواهد بود و پس از این مرحله، عقل مهم‌ترین عامل در اصلاح و تکمیل راه است و شواهد بیرونی نیز، همیاری عقل را برعهده خواهد داشت. در اصطلاح دینی، به این همیاری، «تذکّر» گفته می‌شود و هر لحظه می‌تواند عقل را بیدار و انحراف انسان را گوشزد کند.
با توجه به آنچه که مطرح شد، می‌توان گفت:
1.
داده‌های بیرونی، به ویژه پیش از شکل‌گیری شاکلة انسان، بر تربیت انسان اثرگذارند؛
2.
نگاه حاکم در این داده‌ها، نقش تعیین‌کننده در هدایت انسان دارد؛
3.
دارایی‌های درونی انسان در برابر داده‌های همتای خود تحریک می‌شوند؛
4.
تلاقی داده‌ها و دارایی‌هایِ همتا، حرکت تصاعدی در انسان ایجاد می‌کند؛
5.
این سِیر، تا سرحدّ تشکیل شاکلة انسان ادامه خواهد یافت؛
6.
شاکلة انسان، با یکی از دو نگاه (معنوی؛ مادی) شکل خواهد گرفت؛ حتی اگر نزاع این دو نگاه سال‌ها به طول بینجامد.
7.
در ادامة راه و پس از شکل‌گیری شاکله، عنان در اختیار هندسه و گرایشی که در انسان به‌وجود‌آمده، خواهد بود؛
8 .
عقل مهم‌ترین چراغ هدایت برای انسان به‌شمار می‌آید که حتی پس از شکل‌گیری هندسة فکری انسان (شاکله)، تلاش می‌کند از روشن‌گری خود نکاهد؛
9.
شواهد بیرونی به‌گونة تذکر، مرتّب و بارها انسان را برای هدایت، راهنمایی می‌کنند.

شاکله

واژة «شاکله» در قرآن کریم اشاره به موضوعی دارد که می‌توان از آن به هویت و شخصیت تعبیر کرد: قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبِیلاً (اسرا:84 )؛ تو به خلق بگو که هرکس برحَسَب ذات و طبیعت خود، عملی انجام خواهد داد و خدای شما بر آنکه راه هدایت یافته، از همه کس آگاه‌تر است.

چیستی شاکله

علامه‌طباطبایی شاکله را به روحی که در بدن ساری است و در اعضا و جوارح، و اعمال انسان تَمثُّل می‌یابد، تشبیه کرده و بیان می‌کند که در این آیة کریمه، عمل انسان مُترتِّب بر شاکله شده است؛ به این معنا که؛ عمل انسان مناسب و موافق شاکلة اوست.

چگونگی تشکیل شاکله

علامه در پاسخ به این پرسش بیان می‌کند که «نوعی ارتباط بین اعمال، ملکات، اوضاع و احوال انسان، و عوامل خارج از ذات انسان در ظرف حیات و محیط زندگی او وجود دارد؛ مثل آداب، سنن، رسوم و عادات تقلیدی؛ این عواملِ خارج از ذات، انسان را به‌سمت آنچه با آن موافق باشند دعوت می‌کنند و به‌سوی آن می‌کشانند و او را از آنچه با آن مخالف باشند، مُنزجِر ساخته و دور می‌سازند». در این بیان، علامه تصریح دارد که شاکله، از دریافت‌های بیرونی اثر گرفته و تشکیل می‌شود.

تأثیر شاکله بر انسان

علامه پس از بحث دربارة چیستی و چگونگی شکل‌گیری شاکله، دربارة تأثیر آن بر انسان می‌فرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ، یعنی اینکه عمل شما از شاکلة شما و مطابق با آن صادر می‌شود؛ پس هرکس دارای شاکلة عادله باشد، هدایتش به حق و حقیقت و عمل صالح آسان است و از دعوت حق نفع خواهد برد و هرکس شاکلة او ظالمه باشد، واداشتن او به قول حق و عمل صالح سخت است و از شنیدن دعوت حق، غیر از خسارت، چیز دیگری نصیبش نمی‌شود».
براین‌اساس، می‌توان گفت: شاکله، جوهره‌ای است که پس از ورود دریافت‌های بیرونی و تلاقی آن با برخورداری‌هایی درونی در وجود انسان شکل می‌گیرد و تمام تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای انسان را از این پس، مدیریت می‌کند؛ به‌گونه‌ای‌برمبنای یک خطِ مشی مشخص، حرکت کند.
دارایی‌های درونی انسان، از وجود او ریشه می‌گیرد و چون وجود انسان، هم جنبة مادی و خاکی دارد و هم جنبة فطری و الهی ، ازاین‌رو، انسان دارای هردو ویژگی است. دریافت‌های بیرونی او نیز که به شکل‌های مختلفی، از جمله دیدن، خواندن، شنیدن، فکرکردن، تحلیل کردن و الهام نصیب انسان می‌شوند، از هردو جنبة مادی و معنوی برخوردارند.
به‌عبارت‌دیگر، انسان، هم قابلیت گرایش به شاکلة مادی را دارد و هم قابلیت گرایش به شاکلة معنوی. این موضوع به زاویة دریافت‌های انسان که از بیرون هدایت می‌شود بستگی دارد.

مَجرای دریافت

قرآن کریم در آیة «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»(اسرا: 36) «سمع و بصر» یعنی دو مَجرای عمدة دریافت‌های انسان را حسّاس دانسته و انسان را در برابر آنچه می‌بیند و آنچه می‌شنود مسئول می‌داند؛ ولی فقط به این دو عنصر حیاتیِ دریافت‌ها بسنده نکرده و «فؤاد» را نیز در کنار آنها و پس از ذکر این دو، همچنان حسّاس و مورد سؤال برشمرده است؛ این امر نشان دهندة آن است که آنچه دیده و شنیده می‌شود باید با میزان و معیار عقل سنجیده و تحلیل شود تا بینشی که در ورای آن نصیب انسان می‌شود، گمراه‌کننده نباشد. فؤاد یا همان قلب، حلقة پیوند داده‌ها و دارایی‌هاست؛ به‌تعبیری، نگاهبان دارایی‌های درونی انسان است و پس از دریافت داده‌ها با تحلیل و طبقه‌بندی آن، سمت‌وسوی تلاقی داده و دارایی را مشخص می‌کند و هرگز اجازه نمی‌دهد داده‌ها به‌صورت ضربدر و غیرهمتا، دارایی‌ها را تحریک کنند.
فؤاد را می‌توان با گرایشی خاص تربیت کرد تا به‌گونه‌ای شکل بگیرد که از ورود داده‌های غیرهمگرا جلوگیری کند و همچون پاسبانی، ورود نااهل را به درون انسان ممنوع سازد و به‌طور کلی، می‌توان فضایی ایجاد کرد تا انسانی که تحت آموزش و دریافت‌های مختلف قرار دارد، به‌جای کنترل از بیرون، خود از درونِ خویش توسط فؤاد، کنترل‌گر دریافت‌های خویش باشد. در عصر کنونی که کنترل داده‌ها از بیرون در همة شرایط محیطی توسط بشر، تقریباً ناممکن است، لازم است برای تربیت انسان‌ها شرایطی را فراهم کرد که از همان ابتدا، فؤاد به‌گونة ملکه‌ای، پاسبان کندوی دارایی‌های انسان باشد.
از آیة «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ» (ابراهیم: 37) می‌توان فهمید که فؤاد در درون خود، کششی دارد که می‌تواند انسان را به‌سمتی خاص بکشاند؛ و همچنین، می‌تواند به شکل جمعی و به‌گونة افئد‌ة الناس، تجلّی یابد که دراین‌صورت، ریشة شکل‌گیری فرهنگ توحیدی در جامعه خواهد بود. فؤاد، گرایش ذاتی انسان است که به مرور زمان شکل می‌گیرد و در مقام کنترل دریافت‌های انسان برمی‌آید.
همچنین، قرآن در جای دیگر تأکید دارد که: « الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(زمر: 18) این آیه نیز به برگزیدن سخن نیکو از میان همة شنیده‌ها اشاره دارد و نه پذیرش بدون شرطِ هرآنچه به‌گونة صُوت، گوش انسان را نوازش می‌دهد و آنچه به‌گونة تصویر، بر پیش چشم انسان نمایان می‌‌شود.
بدین‌ترتیب، نیروی تشخیص شنیده‌ها، دیده‌ها و دریافت‌ها «فؤاد» است که درصورت خطا کردن، خود نیز مؤاخذه می‌شود؛ چراکه آن هم مسئول است. « کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً...»(اسرا: 36).

ادراک و شناخت

با توجه به آنچه بیان شد، مرحلة ادراک و شناخت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ چراکه ارائة داده‌ها به انسان با سمت‌وسوی توحیدی و با نگاه جهان‌پدیداری الهی، «بینش توحیدی»، و همچنین، عرضة داده‌ها با سمت‌وسوی غیرالهی و غیرتوحیدی و با نگاه ماده‌گرایی و انسان‌محوری، «بینش مادی» به انسان می‌بخشد. بنابراین، بستر و شرایط تربیت انسان، زاویة دید تعلیم‌دهنده، و آنچه برای دریافت به انسان عرضه می‌شود، در تعیین بینش و قوّة انتخاب‌گری انسان تأثیر دارد؛ اگرچه از درون نیز خِرَد و فطرت، چراغ هدایت را در قلب انسان روشن می‌کنند تا به انتخاب‌گریِ درست نزدیک‌تر باشد.
براین‌اساس، انسان در مرحلة ادراک و شناخت، با توجه به تمام آنچه آموخته و دریافت کرده است، هندسة فکری به‌دست می‌آورد که «شاکله» نامیده می‌شود و شاکله، ارزش‌های معنوی و رفتاری را تعریف می‌کند و بدین‌صورت، در سطح انتخاب و اختیار، انسان را به‌سمت رفتارهای خاصی به‌عنوان ارزش، رهنمون می‌سازد.

راهبردهای تربیتی

راهبردهای تربیتی، در تدوین، ارائه و هدف‌دار کردن برنامه‌های تربیتی بسیار مؤثرند. این راهبردها جهت‌گیری اساسی و اصلی برنامه‌های تربیتی انسان را به‌سمت دریافت‌های معنوی هدایت می‌کند.
در این پخش، اساسی‌ترین راهبردهای تربیتی را از منظر قرآن بررسی می‌کنیم و بر این باوریم که اگر برنامه‌ها و فعالیت‌های تربیتی مبتنی بر این راهبردها تنظیم و ارایه شود، به تشکیل و تقویت هویت دینی انسان‌ها خواهد انجامید؛ همان چیزی که قرآن کریم آن را شاکله نامیده است؛ چراکه این راهبردها تعیین‌کنندة جهت معنویِ حیات بشریت‌اند و دریافت‌های انسان را در جهت معنوی تنظیم می‌کنند.
این بدان معنا نیست که از دنیای صنعت و فنّاوری بهره نگیریم؛ بلکه معنایش آن است که زاویة دید انسان به هستی باید الهی باشد تا موجب نهادینه شدن شاکله و هویت انسانی و دینی در وی شود.
در یک بررسی اجمالی می‌توان این راهبردها را چنین ترسیم کرد:
1.
راهبرد تعظیم؛ 2. راهبرد تکریم؛ 3. راهبرد تبیین؛ 4. راهبرد تبشیر و تحذیر.

1. راهبرد تعظیم (مرحلة ایجاد معرفت و اختبار انسان از حقایق هستی)

» وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»(حج: 32)؛ ترجمه: «هرکس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست».
برنامة تربیتی، نخست باید دربردارندة پیام تعظیم باشد؛ باور به عظمت خداوند بلندمرتبه، شریعت و شعایر اسلامی، نبوت ، قرآن و...؛ تا زمانی که فرد به عظمت خداوند بلندمرتبه و شریعت و ارزش‌های اسلامی باور نداشته باشد و این امور برایش مقدّس جلوه نکنند، هرگز به دستورات آن تن نخواهد داد و اگرچه در ظاهر نیز به آنها عمل کند، ولی در عمق جان و با رضایت‌خاطر نخواهد پذیرفت.
شهید مطهری این موضوع را تحت عنوان راز دعوت آورده و این چنین فرموده است:
اوّلین دغدغة مسئولیت که پیامبران به‌وجود می‌آورند، دغدغة مسئولیت در برابر کلّ آفرینش و هستی است. دغدغة مسئولیت اجتماعی، جزئی است از دغدغة مسئولیت در برابر هستی و آفرینش. قبلاً اشاره کردیم که سوره‌های مکیه که در سیزده سال اوّل بعثت رسول اکرم نازل شده است، کمتر مطلبی جز تذکر مبدأ و معاد در آنها هست
عظمت حضرت حق و دین و شریعت او را می‌توان از راه‌های مختلفی به انسان منتقل ساخت؛ برخی از این شیوه‌ها و راه‌ها عبارت‌اند از:

الف) عظمت هستی

ـ تذکر و توجه به نظام آفرینش: « أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(اعراف: 185)
ـ تبیین ربوبیّت حضرت رب العالمین: «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» (دخان: 82)
ـ توجه به عالم آفاق و انفس:«سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ»(فصلت: 52)

ب) بزرگواری خالق هستی

ـ تبیین مهربانی و بزرگی خداوند متعال: « سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»(یس: 58)
ـ تذکر و توجه انسان به نعمت‌های خالق هستی؛ «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»(نحل: 18)
ـ و...که در قرآن کریم در مواضع مختلفی از این شیوه‌ها استفاده شده است.
همان‌‌گونه که اشاره شد، توجه به عظمت و حقیقت پنهانِ هستی، انسان را برای دریافت معرفت نسبت به واقع، آماده‌تر خواهد ساخت. انسان پیش از آنکه از راه استدلال‌های فلسفی و کلامی، خدا را درک کند، می‌تواند از درون خویش وجودِ این حقیقت بی‌‌پایان را دریابد. ازاین‌رو، بیشتر استدلال‌های قرآن کریم و اهل‌بیت‌علیهم‌السلام معطوف به تذکرها و استدلال‌های فکری و حسی است. در برنامه‌های تربیتی می‌توان زوایای پنهان این حقیقت را که در اطراف زندگی بشر و در جای‌جای هستی وجود دارد، به انسان‌ها نمایاند و ایشان را از راز و رمز هستی باخبر ساخت. این توجه و تذکر نسبت به هستی در عمیق‌ترین حالت خود، انسان را متوجه استدلال‌های عقلی و منطقی در خصوص اثبات وجود و حقانیت خداوند متعال خواهد ساخت.
تفکر و تدبر در آفاق (طبیعت) و انفس (وجود انسان) در شکل‌گیری بینش توحیدی، بسیار مؤثر است و در قرآن بسیار برآن تأکید و به آن دعوت شده است، و نوعی راه کسب شناخت است که در آن، بدون واسطه‌گری، «دریافت» صورت می‌پذیرد و رمز آن نیز در این است که انسان با تفکر و تدبر در آفاق و انفس، دچار حیرت و سردرگمی در برابر عظمت آفریدگار هستی می‌شود و چون فطرت انسانْ خداجوی است، هرگاه مَدار تفکر او در خلقت بسته شود، گو اینکه پنجره‌ای به‌سمت روشنایی گشوده شده، حس مطلق‌گرایی انسان را تحریک می‌کند و او را به سوی حقیقتی حقیقی کشانده و با خود می‌برد.
پیچیده کردن مباحث در حوزة شناختِ خداوند، هیچ کاری از پیش نخواهد برد و باید ساده و روان، و با اشاره به زوایای دقیق و پنهان هستی، انسان را به عظمت آفریدگار یکتا، و حکمت و عدالت او و رأفت و رحمتش آگاه ساخت. هنگامی که در بیان ظرافت‌های موجودات ریزی همچون اتم، سلول و مولکول، و همچنین در تشریح بدنِ موجودات، به ویژه انسان، دقت و نظم، و حکمت موجود در آفرینشِ آنها مورد توجه قرار می‌گیرد و آن‌گاه که در آموختنِ گونه‌های حیوانی، گسترة جغرافیای عالم، شناخت کهکشان‌ها و ...، هزاران نکتة دقیق و ظریف در پیش روی انسان قرار می‌گیرد، توجه به حقیقت پنهان آفریدگار حکیمِ یکتایِ رحیم نیز با آن همراه می‌شود؛ در‌این‌صورت، می‌توان انتظار داشت که انسان، بدون نیاز به حفظ کردن برخی اطلاعات و تلاش برای گرفتن نمره و امتیاز، به باور و معرفت دینی دست یافته و در وجود خویش،خضوع و خشوع در برابر عظمت خداوند را احساس کند.
مطالعة هستی حتی با ساده‌ترین نگاه‌ها نیز می‌تواند بینش انسان را به سمت وجود آفریدگار و یکتایی او پیش ببرد. هستی، متنِ همیشه در پیشِ روی انسان و کتاب گشودة خداشناسی است؛ این متن، گواهی بر وجود خدا، یکتایی او، حکمت و قدرت او، صفات او و ... است. به‌هر‌حال، هستی، آفریدة زیبای خداست و جای‌جای آن، به زیبایی آفریدگار خویش اعتراف کرده و به آن شهادت می‌دهد. پیدایش عرفان‌هایی که عارفان اسلامی در قالب مثنوی و ... عرضه کرده و به توصیف هستی و زیبایی‌های آن پرداخته‌اند و با این توصیف، با خدا عشق‌بازی کرده‌اند، از همین زاویه‌ای که هستی را گواهی بر حقایق پنهان دانسته‌اند، نشأت گرفته است.
اگر ثمرة هویت دینی را اطاعت و بندگی در پیشگاه حضرت حق بدانیم، باید بپذیریم که راه رسیدن به آن، محفوظات و یادگیری برای نمره و معدل نیست؛ بلکه بهترین راه رسیدن به آن، ارائة درکی درست از عالم هستی و آفریدگار حکیم و خبیر آن است. انسان تا هنگامی که به دقت و ظرافت، عظمت و بزرگی، سادگی و پیچیدگی، جلال و جبروت، شوکت و صولت، نظم و هماهنگی، لطافت و نرمی، کامل و جامع بودن، سازگاری با نیاز‌های انسان، قابلیت کشف و صَرف بودن، تبدیل‌پذیری و هزاران ویژگی دیگرِ عالم هستی پی نبرد، هرگز به آفریدگار حکیم، علیم، رحیم، ودود، عظیم، اعلی، عادل، مالک و ربِّ هستی پی نخواهد برد و در وجودش او را نخواهد یافت. همچنین، توجه دادن انسان به نعمت‌های بی‌کرانی که در اختیار او قرار گرفته است، به‌دلیل عظمت درونی هر نعمت، عظمت خالق را در ذهن و روان انسان مجسم خواهد ساخت.
قرآن کریم برای دستیابی به بصیرت و نگاه درست، انسان را به سِیر در عالم آفاق و انفس دعوت می‌کند. نعمت‌ها، همگی نشانه‌های خداوند عالم‌اند و توجه به آن، روحیة تعظیم و کرنش در برابر آفریدگار هستی را به انسان می‌بخشد. یکی از روش‌های قرآن کریم برای ایجاد معرفت در انسان، برشماری نعمت‌ها و توجه به عظمت آنهاست. هرگاه انسان از مسیر حق منحرف شود، توجه دادن او به نعمت‌هایی که در اختیارش قرار گرفته و تضمین‌کنندة زندگی اوست، روحی تازه به او می‌بخشد و ایمانش را باز می‌آفریند. وجود مخلوقات، ارتباط تنگاتنگ و یکدستی در نظام هستی، تأمین شدن همة نیازهای انسان در نظام هستی، حکیمانه بودن این نظام، رابطةعلت و معلولی و یک‌پارچگی آن، عظمت و شگفتی عناصر پدیدآورندة آن و ... همه‌و‌همه، از دلایل عظمت خداوند و عامل ایجاد روح توحیدی در انسان است.
قرآن کریم، گاه با تشریح عظمت عالم، گاه با توجه دادن انسان به عظمت شگفت‌انگیز خودش، گاه با پرسش و گاه با بازخواست از اینکه چرا به آفریده‌های شگرف الهی نمی‌نگری و... شگفتی نظام آفرینش را به انسان می‌نمایاند. قرآن به‌صراحت، انسان را به تفکر در عوالم هستی ـ اعم از آفاقی و انفسی ـ دعوت و با تأکید فراوان، او را به این سمت تشویق می‌کند.
درحقیقت، می‌توان گفت پیشرفت صنایع و فنّاوری، پیش از اینکه اختراع به‌شمار آید، اکتشاف است؛ کشف عظمت هستی و قدرت پدیدآورندة آن؛ چراکه هستی به‌خودی‌خود، این همه قابلیت نداشته و خداوند این قابلیت‌ها و ویژگی‌ها را در آن به‌وجود آورده است. اگر خداوند، الکتریسیته را در طبیعت قرار نمی‌داد، نه‌تنها ادیسون، که صدها دانشمند دیگر هم توان آفرینش آن را نداشتند؛ ولی اکنون که آفریده شده و هست، آن را کشف کرده‌اند.
توجّه دادن انسان به حقیقت پیدا ـ و نه پنهان هستی ـ از مهم‌ترین راهبرد‌های تربیتی است و هرگز نباید به‌آن بی‌مهری و بی‌توجهی کرد؛ ازاین‌رو، برنامه‌های تربیتی باید به دقت دنبال ایجاد روح تعظیم در مخاطبین باشند و به‌گونه‌ای تدوین و ارائه شوند که انسان، از پنجرة عظمت، به هستی و آفریدگار آن بنگرد.
هرگاه بتوانیم عظمت خداوند را با بهره‌گیری از روش‌ها و قالب‌های مختلفی به انسان بنمایانیم ـ نه اینکه فقط بیاموزیم ـ ، در‌آن‌صورت، گام نخست را در هویت‌بخشی به او برداشته‌ایم. همة هستی، از خاک تا خورشید، از آب تا آسمان، از باد تا باران، از درخت تا دریا، از شیر تا شتر، از کوه تا کهکشان، از نان تا نمک، از چشم تا چشمه، و... ، همه‌وهمه، پیام‌آور عظمت هستی و آفریدگار اویند.
هستی لایه‌های مختلفی دارد که توجه به آنها انسان را به سوی یکتانگری آفریدگار خویش می‌کشاند. برخی از این لایه‌ها عبارت‌اند از:
ظاهر هستی: این ظاهر تشکیل‌یافته از عناصری مثل رنگ، حجم، بُعد، حالت و شکل است و انسان از منظر زیبایی‌شناسی به آن می‌نگرد.
توازن هستی: توازنی است که با دقت بیشتر به عناصر ظاهر هستی، می‌توان به آن آگاهی یافت. این توازن در دو سطحِ «ارتباط اجزا با یکدیگر» و «پیوند وجودی آنها با یکدیگر» قابل دسته‌بندی است و از منظر علّت و معلولی به آن نگریسته می‌شود. در سطح اول، انسان به اصل ارتباط میان اجزای هستی پی می‌برد، و در سطح دوم، رابطة علّت و معلولی آن را درک خواهد کرد.
مرکزیت ارتباط: با دقت و توجه بیشتر به رابطة بین عناصر هستی، می‌توان به مرکزیت این پیوستگی‌ها و هم‌بستگی‌ها دست یافت؛ به‌گونه‌ای‌که انسان در این مرحله درمی‌یابد که نظام آفرینش با همة پیچیدگی و گستردگی‌هایش، مرکزیت واحدی دارد و چنانچه دو کانون آفرینش در عالم، وجود داشت، دست‌کم برخی از این رابطه‌ها در عالم ناپدید و یا به تخریب و فساد کشیده می‌شد. در این مرحله، انسان به علت‌العلل و آفریدگار یکتای عالم توجه خواهد کرد و مفهوم توحید در خلقت را خواهد فهمید.
کمال هستی: گام بالاتر در ادامة این توجه و دقت این است که انسان درخواهد یافت که هستی، همگی معلول یک علت واحد، یعنی همان آفریدگار متعال است و برای انسان و زندگی او هیچ کاستی وجود نداشته و گسترة آفرینش، تأمین‌کنندة همة نیازهای اوست. هستی، کامل، و آفریدگار آن کامل‌ترین‌هاست؛ نه در قدرت کاستی دارد و نه در حکمت؛ هرچیز به قدر خود و در جای خود آفریده شده است.
این مرحله می‌تواند انسان کاوشگر را به توحید افعالی متوجه کرده و بسیاری از مراتب این توحید را برای او آشکار سازد. به همین شکل می‌توان در ادامه، انسان را متوجّه توحید در صفات و ذات خداوند کرد.

2. راهبرد تکریم (مرحلة احترام به انسان و اعتبار بخشی به او)

انسان پس از توجه به هستی و عظمت خلقت و خالق آن، باید شأنیّت و جایگاه خود در هستی آگاه شود. باید بداند که او برترین آفریدگان و اشرف جنبندگان است و همة هستی برای او و به‌خاطر او آفریده شده است. باید توجه داشته باشد که در کانون هستی قرار گرفته و تمام عالم و آفریدگان، پیرامون او حلقه زده‌اند. انسان باید به‌دقت دریابد که خداوند او را جانشین خود در روی زمین قرار داده و او را به برترین جایگاه در عالم هستی فراخوانده است. بهترین آفریدگان را به سجده بر او واداشته و فرشتگان را به‌دلیل اعتراض بر آفرینش او نکوهش کرده است. باید این انسانِ خوش‌سعادت بداند و بفهمد که تمام نظام آفرینش با آن همه عظمتش، درصورتی ارزش دارد که در میان آن، انسان قرار گیرد. باید باور کند که خداوند بهترین نعمت‌های الهی، یعنی عقل و ادب، ایمان و اخلاص، فکر و ذهن و... را تنها به او داده و با همین برجستگی‌ها، در مقام کرامت و بزرگواری نشانده است. او را از زمین و زمان روزی داده، برایش بهشت و فردوس برین آفریده و او را بر سرنوشت خویش و عالم وجود مؤثر قرار داده است.
نظام آفرینش با همة پیچیدگی‌ها و عظمتش به وجود انسان افتخار می‌کند؛ زیرا در میان آفریدگان، تنها اوست که به مقام عبودیت و بندگی رسیده و مسیر کمال و سعادت، پیش رویش گشوده شده است.
انسان اگر خود را در چنین جایگاه باعظمتی ببیند و درک کند که او والاترین آفریدة خداوند است، به کرامت و شأنیت خویش افتخار کرده، هرگز تن به پَستی نمی‌دهد و بر خود ناپسند می‌داند که با چهارپایان و حیوانات هم‌سنخ و هم‌نشین شود که دراین‌صورت، از آنان پست‌تر خواهد بود.
شهید مطهری پس از اشاره به نخستین دغدغة پیامبران الهی؛ یعنی مسئولیت انسان در برابر هستی و آفرینش، این‌گونه بیان می‌کند: «در تعلیمات اسلامی، آگاهی‌های انسانی دیده می‌شود، یعنی توجه دادن انسان به کرامت ذات و شرافت ذات خودش، توجه دادن به عزّت و بزرگواری ذاتی خودش. انسان در این مکتب، نه آن حیوانی است که دلیل وجودش این است که در طول صدها میلیون سال که در آغاز، هم‌دوش و هم‌پایة سایر جانوران بوده، در صحنة تنازع بقا آن‌قدر خیانت کرده، تا امروز به این پایه رسیده؛ بلکه موجودی است که در آن، پرتوی از روح الهی است؛ فرشتگان به او سجده برده‌اند؛ او را از کنگرهة عرش صفیر می‌زنند. در پیکر این موجود، علی‌رغم تمایلات حیوانی به شهوت و شر و فساد، جوهر پاکی است که بالذات با بدی، خون‌ریزی، دروغ، فساد، زبونی، پستی، حقارت و تحمل زور و ظلم، ناسازگار است؛ مظهر عزت کبرایایی است».
در آموزه‌های دینی دستورات و برنامه‌های متعددی یافت می‌شود که انسان را به ارزش‌نهادن به خود و دیگران فرامی‌خواند و احترام به خود و دیگران، و خدمت به ایشان را ارزشی متعالی می‌شمارد. برای نمونه، به فرهنگ عمل صالح و سفارش‌های قرآن کریم به آن، اشاره می‌شود:
صالح‌نگری و خیر‌اندیشی یکی از محورهای اساسی در بُعد تکریم است که در قرآن کریم و سیرة پیامبر گرامی اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌طور جدّی به‌آن توجه شده است. قرآن کریم در بیش از هفتاد مورد، ایمان و عمل صالح را کنار هم قرار داده و بدین‌سان، ارج نهادن به خود و دیگران را در قالب فرهنگ خدمت‌رسانی، صالح‌نگری و خیر‌اندیشی ترویج کرده است. عمل صالح که در سطوح مختلفی قابل انجام است، موجب می‌شود انسان‌ها احساس نزدیکی و احترام به یکدیگر داشته باشند و به‌گونه‌ا‌ی محسوس تقرب، معنویت و بندگی را در حد خود احساس کنند.
«
یکی از نتایج مؤثر و «لاینفکّ» عمل صالح که بُعد اجتماعی آن، در خدمات و تعاون عمومی مجسّم می‌شود، توجه عواطف انسان و علایق قلبی مردم به آن گروه از افراد است که در خدمت جامعه بوده و برای آنان کار صورت می‌دهند. هیچ‌کس نمی‌تواند این حقیقت را انکار کند که نتیجة مستقیم خدمت خالصانه به جامعه، جلب عواطف و رسوخ در قلوب می‌باشد. همگان می‌دانیم که پیامبران و آموزگاران الهی، مورد احترام جامعه‌ها بوده و در جهان، هیچ شخصیتی مانند حضرت مسیح‌علیه‌السلام و حضرت محمد‌صلی‌الله‌علیه‌وآله عواطف انسان‌ها و بشر را جلب نکرده است».
یکی از دقیق‌ترین مصادیق شادی از منظر اسلام، انجام عمل صالح است. یک رفتار، وقتی به‌معنای دقیق، شادی‌بخش و فرح‌انگیز است که افزون بر اینکه در زمان انجام، برای انسان نشاط و شعف ایجاد می‌کند، هنگام یادآوری و مرور خاطرة آن نیز شادی و نشاط قبلی را بازآفریند و احساس مسرّت و شادکامی را در جان انسان بنشاند. عمل صالح این‌گونه است؛ یک شادی زودگذر و فراموش شدنی نیست، بلکه شادی و نشاطی مستمر و پایدار است. هر انسان در بازخوانی زندگی خود، از برخی رفتارها و اعمالش خُرسند است و از آنها به نیکی یاد می‌کند و با یاد‌آوری دوبارة آنها، خُرسندی و مسرّت را حس می‌کند. این رفتارها و اعمال، جز اعمال صالح و آنچه انسان برای رضای خدا انجام داده است، نیستند. هرچه فرهنگِ عمل صالح در جامعه گسترش یابد، رضامندی و احساس خوشبختی و امیدواری در انسان‌ها بیشتر خواهد شد. نه‌تنها انجام عمل صالح، مایة نجات و سعادت بشر خواهد شد، بلکه سلامت‌‌روان انسان را نیز به‌دنبال خواهد داشت. نگارنده بر این باور است که می‌توان از این لطف الهی برای درمان بسیاری از آشفتگی‌ها و تلاطم‌های روحی کمک گرفت. آن‌گاه که افراد در انجام خوبی‌ها از یکدیگر پیشی بگیرند و بکوشند تا توان و قوّت خود را صَرف عمل صالح کنند، از بند بسیاری از مشکلات روحی و روانی‌ها خواهند شد و به دامن آرامش باز خواهند گشت. فعالیت‌های تربیتی، یکی از بهترین راه‌های گسترش فرهنگ عمل صالح به‌شمار می‌رود. پوشیده نیست که عمل صالح فقط در خدمت‌رسانی خلاصه نمی‌شود و گونه‌های دیگری نیز دارد. رساترین و در دسترس‌ترین نوع عمل صالح، خدمت‌رسانی و انجام فعالیت‌های فیزیکی و کمک‌رسانی است. برخی دیگر از گونه‌های عمل صالح عبارت‌اند از: هدایتی، از مانند: تبلیغ، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، مشاوره و راهنمایی، بنای سنت حسنه، خوش‌بینی و امیدواری، الگوی رفتاری صحیح، تشویق و ترغیب به علم و دانش، دین و دینداری، و...؛ جوششی، همچون: اخلاق خوب و رفتار صالحانه، تحمل بدرفتاری‌ها، هم‌دردی و هم‌دلی با مردم، برخورد دوستانه، مودت و محبت، صلة رحم، عیادت بیمار، تسلی مصیبت‌دیدگان، مردمی زیستن، احترام و تکریم دیگران، مساوات و مواسات و...؛ معنوی، مانند: نماز، دعا، نیایش، زیارت، ذکر، تلاوت قرآن و...؛ و خدمتی، همچون: عمران، مجاهدت، دفاع و مبارزه، خدمات آموزشی و فرهنگی، خدمات اقتصادی، فعالیت‌های فرهنگی و تفریحی، اعانات و صدقات، قرض‌الحسنه و...برنامه‌های تربیتی با تنوع و تکثر فعالیت‌هایی که در خود جای‌داده، می‌تواند هدایت‌گر انسان به سمت صالح‌نگری و خیراندیشی باشد. در راستای عمل‌صالح و خدمت‌رسانی، «فرهنگ سپاس و تقدیری» نیز از جمله محورهای مهم در تکریم شمرده می‌شود؛ تقدیر از تلاش‌ها و خدمات دیگران و سپاس از زحمات آنانی که هستیِ خود را فدای رشد و شکوفایی ما کرده‌اند، از بارزترین مصادیق تکریم است و محیط‌های فرهنگی و برنامه‌های تربیتی باید پیام‌آور فرهنگ سپاس باشند. خداوند عالم، مبنای افزایش نعمت خود را قدردانی و قدرشناسی از نعمت‌های پیشین قرار داده است و انسان را به سوی سپاس و تشکر سوق داده و به او گوشزد کرده است که مبادا در برابر نعمت‌های بی‌شماری که در اختیارش قرار گرفته، ناسپاسی کند که موجب از کف‌رفتن آن نعمت می‌شود: « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»(ابراهیم: 7) شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند.
آنچه در این مقام مورد ستایش است، انسانیت و کرامت انسان است که از سوی حضرت حق به‌امانت در اختیار انسان قرار گرفته است. ازاین‌رو، عبور از صورت و درک سیرت، پشت سر گذاشتن کالبد و توجه به سرشت انسان، و در یک کلام، جسم را فدای جان کردن و تعالی بخشیدن به جان و انسانیت، همه‌وهمه، از مراحل رسیدن به کرامت‌اند.
براین‌اساس، مراحل دست‌یابی به مقام کرامت بدین‌صورت ترسیم می‌شود که انسان ابتدا نوع بشر را دارای شأنیت انسانی دانسته و انسانیت را ستایش کند، سپس به ایشان علاقه‌مند بوده و دوستی به دیگران را سرلوحة عمل خویش قرار دهد؛ درپی‌آن، خدمت کردن به دیگران را راه کسبِ کرامت دانسته و نهایتاً، آن‌قدر برای انسانیتِ محبوب و مخدوم خویش ارج و ارزش قایل باشد که بتواند از خود عبور کرده و فدای او شود. این مقام در اسلام، «استشهاد» نام دارد؛ یعنی جایگاهی که فرد در آن فراتر از هستی، ناظر بر هستی خواهد بود و مقام رضا را به دست خواهد آورد.
بنابراین، باید انسان را به شأن و جایگاه والا و واقعی خویش آگاه ساخت و از بند غفلتی که در آن گرفتار شده و مادی و مادی‌گرایی را مهم‌ترین وجهة همّت خویش قرار داده‌است، رهانید؛ باید او را از کرامت خویش آگاه ساخت و به او حسّ فداکاری و خدمت‌رسانی بخشید؛ باید او را از شأنیتی که وی را از همه‌چیز و همه‌کس بالاتر و والاتر می‌داند، آگاه ساخت.
آنچه امروزه بشر را به لِئامت و پستی کشانده، دوری از چنین مقامی است که همه ازسر نادانی و ناآگاهی و بی‌توجّهی است. آن کس که مقام انسان را نشناخته، او را حیوانی پیشرفته می‌پندارد و آن کس که این کرامات را درک نکرده، با معادلات مادی و دنیایی با او برخورد می‌کند. برای نمونه، به یک حدیث اشاره می‌کنیم که توجه به کرامت را موجب دوری از پستی و شهوت‌پرستی می‌‌داند؛ قال علی‌علیه‌السلام : «مَن کرمَت نَفسه عَلیه هانَت عَلیه شَهوَته».

3. راهبرد تبیین (مرحلة آگاهی از مسئولیت و التزام‌بخشی به انسان)

پس از اینکه انسان نگاه خویش را به هستی اصلاح کرد و جایگاه و شأن واقعی خود را دریافت، می‌توان انتظار داشت که چنین انسانی به فراگیری و تمسک به ارزش‌های اخلاقی پایبند بوده و در درون خود پایبندی به آنها را به‌وجود آورد.
انسان هرچه از مسئولیت خود آگاه‌تر باشد، پایبندی بیشتری به آن خواهد داشت؛ به‌گونه‌ای که بر خود لازم می‌داند به آن عمل کند. بدیهی است آگاهی وقتی می‌تواند التزام‌آور و تعهد بخش باشد که پس از رسیدنِ انسان به سرحدّ تعظیم در برابر آفریدگارش و تکریم در برابر خویش، به‌دست آمده باشد. براین‌اساس، در گام سوم، نوبت به راهبرد تبیین معارف و ارزش‌های دینی می‌رسد.
انسان هرچه از قوانین و اصول حاکم بر خویش آگاه‌تر باشد، به آن پایبندتر خواهد بود. همان‌گونه که رانندة اتومبیل هرچه قوانین راهنمایی و رانندگی را دقیق‌تر بداند، التفات و پایبندی بیشتری برای عمل به آنها خواهد داشت. انسان حق دارد از حقایق هستی آگاه باشد و وظیفه و تکلیف خود را بداند تا بدان پایبند باشد.
قرآن افزون بر بخشیدن روح تعظیم و تکریم به انسان، در جای خود به تبیین معارف دینی و تکالیف بشر پرداخته و حقایق هستی و اصول و قوانین حاکم بر انسان‌ها را به وی یادآوری کرده است. آنچه در دین بیان می‌شود، چه از نوع تأکید و چه از نوع تأسیس، همه در راستای آگاه‌سازی انسان است؛ بنابراین، باید پس از شکافتن ذهن مخاطب و قرار دادن دو روح تعظیم و تکریم در وجود انسان، او را از مسئولیت خویش آگاه ساخت.
معارف و ارزش‌های دینی باید به‌صورت کاملاً شفاف و روان برای انسان بیان شوند. داشتن دقت و حساسیت در تبیین معارف و توجه به روش‌ها و قالب‌های نوین و متنوع، و عنایت به روحیات لطیف جوانان و نوجوانان موجب می‌شود، انسان به‌درستی با معارف و ارزش‌های دینی آشنا شود. زاویة دید در بیان مفاهیم دینی و معارف اسلامی نقش بسزایی دارد. اگر بتوانیم این معارف و ارزش‌ها را با همان زیبایی و شیرینی که دارد بیان کنیم، مسلّماً راه عمل به آن را هموار کرده‌ایم؛ همان‌گونه‌که حضرت امام رضا‌علیه‌السلام فرمودند: «اگر مردم شیرینی کلام ما را می‌دانستند، به‌یقیق از ما پیروی می‌کردند».
شفافیت، روشنی، سادگی، زیبایی، لحن آرام، بیان دوستانه، رعایت وقار، دقت، حوصله و... از جمله شرایط تبیین معارف برای مخاطبین است. تبیین‌گری باید ساده و روان باشد؛ کشاندن مباحث دینی به سمت محفوظات، کافی نیست و فضا، متون، روش‌ها و قالب‌ها باید به‌گونه‌ای تنظیم و تدوین شوند که به‌همراه انتقال دانش‌دینی به انسان، حِسّ دینی و بینش ‌دینی را نیز در وی به‌وجود آورند؛ تا پیش از آنکه بخواهد با استدلالِ منطقی و علمی، وجود خدا را ثابت کند، با حِسّ و معرفت، خدا را بیابد و ندای فطرت خود را با بندگی، لبیک گوید.
هویت، نه‌تنها آموختنی، بلکه باور‌کردنی و عمل‌کردنی است. هرگاه در برنامة تربیتی، خداشناسی را در راستای خداباوری قرار دهیم، به خداپرستی خواهد انجامید؛ ولی اگر خداشناسی را صرفاً برای انباشتن انبوهی از اطلاعات و دانش در ذهن انسان برشماریم و به اندازة‌پاسخ‌گوییِ او به پرسش‌هایی که از اطلاعات او جویا می‌شویم، به او امتیاز و نمره بدهیم و دین‌داری او را تنها در فراگیری بدانیم، هرگز نخواهیم توانست هویت مثبت و اثربخش را برایش رقم بزنیم. ازاین‌رو، باید با بازآفرینی روش‌ها و مدل‌های آموزشی، به اهداف راهبردی قرآن کریم و سیرة پیامبر گرامی اسلام‌صل‌الله‌علیه‌وآله توجه کرده و سمت‌وسوی برنامه‌های تربیتی و فرهنگی را در جهت این راهبردها قرار دهیم. درآن‌صورت، هویت علمی و عملی در گروه‌های هدف شکل خواهد گرفت و هویت دینی جامعه بازآفریده خواهد شد.

4. راهبرد تبشیر و تحذیر (مرحلة ایجاد امید و خوف در انسان و ایجاد اعتدال در وِی)

تشویق و ترغیب ِمخاطب برای عمل به آموزه‌های دینی، از جمله راهبردهای اساسی در تربیت انسان‌هاست. تمجید مخاطب و زیبا جلوه دادن خوبی‌ها، بیان نتایج و وعده‌های حضرت حق، و اشاره به ثمرات دنیوی و اُخروی و فردوس برین، از جمله راه‌های تشویق و تبشیر است. همچنین، «امربه‌معروف» که از اصول مهم تعبد‌مداری است، راهبرد تشویق شمرده می‌شود و از واجباتی است که فراوان مورد تأکید قرآن و سنّت قرار گرفته است.
در مقابل نیز باید انسان از بدی‌ها ترسان باشد. اشاره به پیامدهای ناگوارِ زشتی‌ها و آلودگی‌هایی که در پسِ بدی‌ها وجود دارد نیز می‌تواند مانع بزرگی بر سر راه گمراهی باشد؛ آسیب‌هایی که در دنیا دامان انسان را می‌گیرند و زندگی انسان را خاکستر می‌کنند و همچنین، عواقبی که در آخرت مایة سرافکندگی و عذاب انسان خواهند شد. اصل «نهی‌ازمنکر» و ایجاد ترس از پیامدهای ناگوار زشتی‌ها، در «نظام نظارت همگانی و کنترل اجتماعی» نقش اساسی ایفا می‌کند.
نتیجة رعایت این راهبردهای پنج‌گانه، ایجاد روحیة «خضوع» در برابر عظمت و بزرگی خداوند، «سپاس» در برابر نعمت‌هایش، «احترام» به خلق خدا، «آشنایی» با اوامر الهی و تکلیف بشر، همراه با «علاقه» به انجام دستورات حضرت حق و «ترس» از ترک آن در انسان است.

پیوستگی راهبردها

اهداف راهبردی یاد شده به هم پیوسته‌اند و یک نظام واحد را تشکیل می‌دهند. می‌توان پذیرفت که تا انسان مرحلة تعظیم را طی نکند و مرحلة تکریم در او شکل نگیرد، مرحلة سوم یعنی تبیین، برایش حجّیت ندارد و فراگیری معارف را صِرفاً نوعی اطلاعات می‌داند، نه باور دینی که باید بدان عمل کرد. همچنین، مرحلة پایانی، یعنی تبشیر و تحذیر، همراه و همگام باهم، می‌توانند موجب تعادل در رفتار آدمی شوند.
زمانی معارف دینی در جامعه به مرحلة پذیرش و باور تبدیل می‌‌شود که دو راهبرد اولیه، یعنی «تعظیم» و«تکریم»، در انسان شکل گرفته و دین و معارف الهی، به‌درستی برای انسان «تبیین» شده باشند. آن‌گاه با «تشویق»، انسان به‌سمت عمل حرکت خواهد کرد و با «تحذیر»، از عواقبش پرهیز خواهد کرد.

نتیجه گیری

سرحلقة حرکت آدمی سرسپردن به عقل است؛ عقلی که به عظمت هستی و آفریدگار آن پی‌برده و انسان را دارای شأنی والا و باکرامت می‌شناسد؛ عقلی که تلاش می‌کند حقیقت را شناخته و به‌دنبال آن حرکت کند و در این طی مسیر به ترغیب‌‌ها و هشدارها توجه کرده و هدف را گم نمی‌کند. ازاین‌رو، مراحل تحقق این نظام این‌گونه است:
1 .
اختبار: زمانی یک برنامة تربیتی درزمینة توسعة ارزش‌های دینی در جامعه موفق است که در فرایند تربیت، ابتدا با اختبار و آگاهی انسان از عظمت هستی، در وجود او تعظیم و کرنش به‌وجود بیاورد.
2.
اعتبار: در ادامه‌باید انسان را تا سرحدّ کرامت و تکریم شخصیت خویش پیش برد. تنها در چنین صورتی است که انسان حاضر می‌شود تن به ارزش‌های اخلاقی داده و به آنها عمل کند.
3.
التزام: پس از ایجاد روح تعظیم در انسان و نگاه کریمانه در او، می‌توان با بیان حقایق و ارزش‌های مورد انتظارِ خداوندِ متعال، در او التزام ایجاد کرد و وی را به عمل به آن ارزش‌ها پایبند ساخت.
4.
اعتدال: آدمی پس از آگاهی از حقایق، پذیرش و عمل به آنها، به‌طور مدام نیازمند تعدیل در محرک‌های بازدارنده و پیش‌برنده، و ایجاد تعادل در خود است؛ ازاین‌رو باید با توجه به راهبرد قرآنی «اعتدال» و با بهره‌گرفتن از روش تبشیر و تحذیر، انسان را در مسیر تعادل قرار داد و از انحراف او پیش‌گیری کرد.


منبع: www.maarefquran.org
این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات (۲)

سلام
وبلاگ خوبی دارید
به سایت ما هم سربزنید
www.farhangkala.ir
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات یاعلی (شهید بزرگوار عباس بابائی)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع و ذکر لینک بلا مانع است در غیر این صورت حرام است و ما هیچ گونه رضایتی نداریم

تحلیل آمار سایت و وبلاگ