تصویر ثابت

نسیم وحی :: حکمت های قرآنی l مقالات قرآنی lپند های قرآنی l پرسش و پاسخ های قرآنی

حکمت های قرآنی l مقالات قرآنی l پند های قرآنی l پرسش و پاسخ های قرآنی l مرجع قرآنی l quran l اخبار قرآنی l قرآن l quran points l بانک مطالب قرآنی
نسیم وحی :: حکمت های قرآنی l مقالات قرآنی lپند های قرآنی l پرسش و پاسخ های قرآنی

وبلاگ نسیم وحی در تلاش است تا با کوشش خود، سهمی در گسترش قرآن داشته باشد.
امید است تا سایر افرادی که با مدیریت وبلاگ آشنایی دارند راه ما را ادامه دهند و سعی در گسترش مفاهیم قرآنی داشته باشند تا اینکه مقدمات ظهور آقا امام زمان(عج) فراهم شود و بهار حقیقی به وجود آید.
انشاء الله

آیه منتخب روز

بسم الله الرحمن الرحیم



پیوند ها

اعجاز تشریعی قرآن

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۴۹ ق.ظ
چکیده

قرآن کریم معجزه بزرگ پیامبر اسلام(ص) است که اعجاز آن در ابعاد گسترده ای نمود دارد. یکی از این ابعاد، حوزه تشریعات است، به این معنا که احکام شرعی قرآن دارای ویژگی هایی می باشد که هیچ بشری قادر به عرضه هم آوردی برای آن نیست.
قوانین قرآن با عقل و فطرت سازگار بوده و به تمام جنبه های انسان توجه دارد و در عین حال از هرگونه تناقضی مبرا است. این مجموعه منسجم، توسط شخصیتی درس ناخوانده و بدون پیش زمینه های لازم عرضه شده است. همین ویژگی ها زمینه ساز اعجاز تشریعی قرآن شده است که در برخی آیات مثل آیه قصاص، رضاع ( شیردادن دو سال به کودک) و قوانین مربوط به اموال یتیمان جلوه نموده است.

واژه های اصلی:

قرآن، اعجاز، تشریع، قانون گذاری، علم.

مقدمه

قرآن معجزه جاودان پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) است که همواره در طول تاریخ مورد مأمن و پناه معرفتی و معنوی مسلمانان بوده است.
قرآن برخلاف سایر معجزات، محدود به زمان و مکان خاصی نبوده و نیست. قرآن آیت و نشانه ای همیشگی برای اثبات حقانیت اسلام و رسالت پیامبر است.
بنابراین همیشه می توان وجهی از وجوه اعجاز قرآن را به دست آورد و به دنیا عرضه نمود. بسیاری از وجوه اعجاز قرآن از قبیل اعجاز علمی و تشریعی پس از گذشت قرن ها از نزول قرآن هویدا می گردد و این خود شاهدی بر جاودانگی قرآن است که در هر زمان می توان نکات جدیدی را که مسبوق به سابقه نبوده از آن به دست آورد.
این نوشتار در راستای تشریح ابعاد اعجاز تشریعی قرآن سامان یافته است که در بخش های ذیل عرضه می گردد.

اول: مفهوم شناسی

الف) اعجاز

اعجاز از ماده عجز در اصل به معنی تاخّر است لکن بعدها به ناتوانی(در مقابل قدرت) اطلاق شد. (راغب، مفردات)
اعجاز از باب افعال به معنی ناتوان کردن می باشد. راغب در مفردات می نویسد: «اعجزت فلانا ای جعلته عاجزا»، یعنی او راناتوان کردم.
برخی از صاحب نظران علوم قرآنی در تعریف اصطلاحی معجزه آورده اند: «المعجزة امر خارق للعادة مقرون بالتحدی، سالم عن المعارضه؛ معجزه امر خارق العاده ای است همراه با تحدی که معارضی ندارد.» (سیوطی، الاتقان، 4/3) و آیة الله معرفت(ره) پس از ذکر این تعریف، افزوده است: «خداوند این امر خارق العاده را به دست انبیاء به وجود آورده است تا دلیلی بر صدق نبوت آن ها باشد». (معرفت، التمهید، 4/ 23)

ب) تشریع

شریعت از ماده شرع در اصل به معنای دستیابی به آب است : «شرع الوارد الماء اذا تناوله بفیه»، هنگامی می گویند: «شرع الوارد الماء» که او آب را به دهانش برساند (فراهیدی، العین، ذیل واژه شرع).
شریعت اسم مصدر به معنای راه هموار و آشکار است که در روش و طریقه الهی استعاره شده است (فرهنگ قرآن، 17/ 260) و به عبارت دیگر دستوراتی است که خدا آن را تأسیس می نماید (ابن منظور، لسان العرب). شریعت در قرآن، معنایی خاص تر از دین دارد که عبارت است از طریقه ای خاص برای امتی از امت ها یا پیامبری از پیامبران، برخلاف دین که بر مطلق سنت و طریقه الهی اطلاق می گردد. (طباطبایی، المیزان، 5/ 350)
در تناسب معنای لغوی و اصطلاحی شریعت می توان گفت: همان گونه که دستیابی به آب، باعث تداوم حیات جسمانی انسان است، دسترسی به دستورات الهی نیز باعث تداوم حیات روحانی و ارتقای حیات جسمانی وی می گردد.
تشریع از باب تفعیل به معنای تحول و صیرورت است، مانند: «ولّیته : او را سرپرست گرداندم» (صادق بن محمد، البیضانی، العین، نزهة الطرف/23) و «تشریع شیء»، یعنی چیزی را در قالب قانون درآوردن. به عبارت دیگر «تشریع»، یعنی قانون گذاری و وقتی یاء نسبت به آن اضافه شود، به معنای مرتبط با قانون گذاری بودن است. همان گونه که امروزه به قوه قانون گذاری، «السلطة التشریعیه» اطلاق می گردد (فرهنگ ابجدی).
خلاصه این که اعجاز تشریعی قرآن به معنای اعجاز مرتبط با قانون گذاری ها در قرآن می باشد.

دوم: ابعاد اعجاز قرآن

دانشمندان ابعاد متعددی از اعجاز قرآن را بر شمرده اند، از جمله اعجاز بیانی؛ اعجاز تشریعی؛ اعجاز عددی؛ اعجاز علمی، اعجاز غیبی؛ اعجاز هدایتی و معارفی، اعجاز از حیث نظم آهنگ و اعجاز از حیث عدم اختلاف می باشد.
ابعاد اعجاز قرآن منحصر در این موارد نبوده و ممکن است با تحقیق و کاوش بیشتر، ابعاد جدید تری از وجوه اعجاز قرآن روشن گردد.
آیه الله خویی(ره) پس از شمارش ابعاد مختلف می گوید: گواهی امیر مؤمنان(ع) بر اعجاز قرآن در شرایطی که خود دارای کلامی معجزه آسا بوده و عرب و عجم را وادار به تحسین نموده است، شاهدی بر و حیانی بودن قرآن است. (خویی، سید ابوالقاسم، البیان/ 91)
با دقت در کلمات دانشمندان اسلامی در می یابیم ابعاد مختلف اعجاز قرآن، تنها نمودی از اعجاز قرآن کریم هستند. به عبارت دیگر، این ابعاد مانند ید بیضا و عصای حضرت موسی(ع) نیستند تا هرکدام معجزه ای مستقل به شمار آیند، بلکه در مجموع، تفصیلی از یک معجزه بزرگ، یعنی قرآن، هستند، از این رو اختلاف علما در شمارش ابعاد[1] و یا عدم پذیرش برخی ابعاد،[2] خللی به معجزه بودن قرآن کریم وارد نمی آورد، زیرا همگی بر بی مانند بودن قرآن اتفاق نظر دارند و اختلاف در ابعاد بی مانندی قرآن، در حقیقت به چگونگی تبیین زوایای آن معجزه عظیم بر می گردد.

اعجاز تشریعی

هرچند اعجاز تشریعی قرآن به معنای اثبات ناتوانی مردم از آوردن قوانینی مشابه قوانین قرآن است لکن مقصود ذاتی نیست بلکه هدف اصلی، اثبات اعجاز قرآن است که نتیجه آن اثبات صدق پیامبری رسول گرامی اسلام(ص) می باشد. (ر.ک: زرقانی، محمد بن عبدالعظیم، مناهل العرفان/ 331)
نظریه اعجاز تشریعی، ریشه تاریخی دارد و دانشمندانی چون باقلانی(م. 403 ق.) اشاراتی به آن داشته اند (ر.ک: باقلانی، محمد بن طیب، اعجاز القرآن/ 47) ولی این بعد از اعجاز بیشتر در دوران معاصر مورد توجه واقع شده است. تاکید بر این بعد را برای نخستین بار در نوشته های علامه بلاغی (م. 1352 ق.) می توان یافت. (ر.ک: بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن،1/13ـ 14) اعجاز تشریعی پس از وی، در آثار علامه طباطبایی و آیت الله خویی از شاگردان علامه بلاغی انعکاس یافت (ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 1/60 و خویی، سید ابوالقاسم، البیان/ 72ـ79) و پس از این دو نیز در آثار اندیشمندانی دیگر از جمله تالیفات علامه معرفت به طور مبسوط تری بررسی شده است. (ر.ک: معرفت، محمد هادی، التمهید، 6/ 211ـ330 و علوم قرآنی/ 357ـ368)
هم زمان با علامه بلاغی، رشید رضا(م. 1354 ق)، در تفسیر المنار، یکی از وجوه اعجاز قرآن را اعجاز در علوم دینی و تشریع معرفی کرده است (ر.ک: المنار، 1/ 171) و پس از وی زرقانی در معرفی چهارمین وجه اعجاز قرآن در بحث «وفاؤه بحاجات البشر» به زمینه های متنوع و مختلفی از تشریعیات قرآن کریم اشاره کرده و برای اثبات آن به مقایسه میان احکام فردی و اجتماعی قرآن با قوانین مدوّن در کشورهای غربی پرداخته است. (زرقانی، مناهل العرفان/ 341) اعجاز تشریعی در سال های بعد بیشتر مورد توجه قرار گرفته است به گونه ای که کتاب های مستقلی در این زمینه به رشته تحریر در آمده است که به عنوان نمونه می توان به «القرآن و اعجازه التشریعی» نوشته اسماعیل ابراهیم اشاره کرد.

ویژگی های تشریعات قرآن

از جمله مهم ترین ویژگی های قوانین قرآن عبارتند از:
1) نبود تناقض میان قوانین قرآن؛
2) سازگاری قوانین قرآن با عقل؛
3) سازگاری قوانین آن با فطرت ؛
4) توافق قوانین قرآن با علم؛
5) جامعیت قوانین قرآن به گونه ای که همه ابعاد زندگی انسان را در برگرفته و در هر زمان و مکانی پاسخ گوی نیازهای بشر هست؛
6) عرضه و نهادینه شدن قوانین آن در مدت بسیار کوتاه، یعنی بیست و سه سال؛
7) عرضه آن از زبان شخصی درس ناخوانده؛
8) عرضه آن در فضایی که زمینه و شرایط لازم برای تدوین چنین قوانینی فراهم نبود.
نظریه اعجاز تشریعی مبتنی بر جمع میان این ویژگی ها است. می توان نظریه اعجاز تشریعی را در قالب قضیه ای منطقی به این شکل بیان نمود:
کبرا: جمع میان ویژگی های مذکور امری خارق العاده است.
صغرا: تشریعات قرآنی میان ویژگی های مذکور جمع کرده است.
نتیجه: تشریعات قرآنی امری خارق العاده هستند.
توضیح این که محتوای تشریعات قرآنی به واسطه عدم تناقض، توافق با عقل، فطرت و علم و جامعیت، در سطح و افقی بسیار بالا قرار گرفته است. از نیز به واسطه کوتاه بودن زمان عرضه، درس ناخوانده بودن آورنده آن و فقدان زمینه های لازم، در نامساعد ترین شرایط عرضه شده است. جمع میان این ویژگی ها امری خارق العاده به شمار می آید، پس کتابی که چنین تشریعاتی را در خود داشته باشد، کتابی خارق العاده خواهد بود و با توجه به مقرون بودن با ادعای نبوت و تحدی، تعریف اعجاز بر آن صدق می نماید.
حد وسط در نظریه اعجاز تشریعی جمع میان ویژگی ها ست نه وجود برخی ویژگی ها، بنا براین، وجود برخی قوانین که مشابه قوانین قرآن باشند، خللی به اعجاز تشریعی قرآن وارد نمی آورد، زیرا هیچ یک از این قوانین، میان همه ویژگی های مذکور به طور کامل جمع نکرده است.

تشریح ویژگی های اعجاز تشریعی

اول) فقدان تناقض میان قوانین قرآن

دانشمندان اسلامی بر این نکته تاکید دارند که میان آیات قرآن، از جمله آیات تشریع، هیچ گونه تناقضی وجود ندارد و به تمامی مواردی که توهم اختلاف وجود داشته پاسخ داده اند (ر.ک: معرفت، محمدهادی، نقد شبهات، ص 295).
علامه جعفری می نویسد: «برخی از مسیحیان و دیگر اشخاص خارج از اسلام که در صدد پیدا کردن اختلاف و تناقض در قرآن برآمده اند، در حقیقت بی اطلاعی خود از قوانین ادبیات عرب و دیگر مسایل انسان شناسی و جهان بینی را به ثبوت رسانیده اند». (جعفری، محمد تقی، قرآن نماد حیات معقول/ 48ـ49)
از جمله شبهه های مطرح شده این که قرآن در جایی امر به رفتار نیکو با والدین را دارد: (وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً)؛ «و[لى ] در دنیا با آن دو به طور پسندیده هم نشینى کن» (لقمان/ 15). ولی در جای دیگر امر به ترک دوستی با دشمنان خدا را می کند، حتی اگر والدین باشند: (لاَتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ «هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز بازپسین بیاورند، نمى یابى که با کسانى که با خدا و فرستاده اش به شدت مخالفت ورزند، دوستى کنند، و گرچه پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا خاندانشان باشند. اینان اند که خدا ایمان را در دل هایشان نوشته و با روحى از (جانب) خود آنان را تأیید کرد و آنان را در بوستان هاى (بهشتى) وارد مى کند که نهرها از زیر [درختان]ش روان است، درحالى که در آن جا ماندگارند. خدا از آنان خشنود است و آنان (نیز) از او خشنودند؛ آنان حزب خدا هستند؛ آگاه باشید در واقع فقط حزب خدا رستگارند!». (مجادله/ 22)
رفع شبهه: با اندک تاملی در معنای «موادّه» و «مصاحبت معروف» در می یابیم که هیچ تناقضی در کار نیست. «موادّه» و دوستی به معنای پیوند قلبی و محبت درونی است، در حالی که مصاحبت معروف نوعی مدارا و سازش و خوش رفتاری است، ولو این که صرفا ظاهری باشد. خلاصه این که هیچ ملازمه ای بین خوش رفتاری ظاهری و محبت درونی نیست و ممکن است انسان با شخصی به نیکویی رفتار کند اما پیوند قلبی با وی نداشته باشد. (ر.ک: معرفت، نقد شبهات/ 309ـ310)

دوم) سازگاری قوانین قرآن با عقل

قوانین قرآن کریم با عقل سلیم سازگاری دارد. به عنوان مثال قرآن کریم هماهنگ با حکم عقل، تکلیف بمالایطاق و عقاب بلابیان را نفی کرده و می فرماید:
(لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا)؛ «(اگر چه) هیچ کس را جز به اندازه توانایى اش تکلیف نمى کنیم». (بقره/ 233) همچنین: بقره/ 286؛ انعام/ 152؛ اعراف/ 42؛ مومنون/ 62 و یا در آیه ای دیگر می فرماید: (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً)؛ «و (ما) عذاب کننده نیستیم، تا این که فرستاده اى برانگیزیم». (اسراء/ 15)
اصولاً سازگاری بین عقل و شرع در لسان دانشمندان امامیّه به عنوان یک قانون مطرح است: «الاحکام الشرعیه الطاف فی الاحکام العقلیه» چرا احکام شرعیه دائر مدار مصالح و مفاسد حقیقی هستند و در نتیجه عقل ذاتاً می تواند بدان حکم برسد، لکن به دلایلی، از جمله نداشتن اطلاعات کافی، فعلاً از صدور حکم عاجز است. بر اساس این دیدگاه شرع به کمک عقل آمده و با بیان برخی اوامر و نواهی، بندگان را به سوی مصالح و مفاسد واقعی که مورد تأیید عقل است راهنمایی می کند، پس وجود حکم شرع بر وجوب یا حرمت یک شیء به طور قطعی دلالت بر آن که آن شیء در حقیقت داری مصلحت یا مفسده ای بوده است که اگر عقل از آن آگاهی می یافت بی درنگ حکمی مشابه صادر می کرد. (ر.ک: موسوی خمینی، سید روح الله، تهذیب الاصول، 1/ 394 ـ 395؛ عراقی، ضیاء الدین، نهایه الافکار، 1/ 73 ؛ معرفت، التمهید، 6/ 259)

سوم) سازگاری قوانین قرآن با فطرت

سازگاری احکام قرآن با فطرت انسان را می توان در جای جای قرآن مشاهده نمود: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَالنَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَیَعْلَمُونَ)؛ «پس روى (وجود) خود را به دین، حق گرایانه، راست دار؛ (و پیروى کن از) سرشت الهى که (خدا) مردم را بر (اساس) آن آفریده، که هیچ تغییرى در آفرینش الهى نیست؛ این دین استوار است، و لیکن بیش تر مردم نمى دانند». (روم/30)
در جایی به تکریم مقام انسان می پردازد( اسرا/ 70) و در جایی بر تساوی انسان ها اشاره دارد (حجرات/ 13). در جای دیگر به برادری و اخوت رهنمون است (حجرات/ 10) و در آیاتی دیگر، بهترین انفاق را گذشت معرفی می نماید (بقره/ 219). قرآن کریم حتی به هنگام وضع شدیدترین قوانین نیز از توجه به فطرت اصیل انسانی غافل نمی شود. به عنوان نمونه، حکم قصاص را به گونه ای مطرح می نماید که هیچ انزجاری برای مخاطبان حاصل ننموده و در همان جا نیز به مسأله عفو و گذشت می پردازد (بقره/ 167ـ189). تفصیل این آیه در ادامه خواهد آمد.

چهارم) توافق قوانین قرآن با علم

می توان گفت تشریع های قرآن با دستاورد های علمی سازگاری کامل داشته و به عبارت دیگر از یک پشتوانه علمی غنی برخوردار است. بسیاری از این دستاورد های علمی در دوران معاصر کشف شده اند، در حالی که تشریعات قرآن چهارده قرن پیش عرضه شده است. یعنی تشریعات قرآنی بدون کمک گرفتن از آموزه های بشری عرضه شده است. یک نمونه از تشریع قرآن شیردهی مادران به کودکان است؛
(وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ)؛ «و مادران فرزندانشان را دو سال کامل شیر مى دهند. (این) براى کسى است که بخواهد [دوران ] شیر دادن را به اتمام رساند». (بقره/ 233)
با توجه به این که شیر دهی مادر به فرزند مسأله بدیهی بوده و عرف به آن حکم می کند، امر قرآن بر آن، که از جمله خبریه «یرضعن» استفاده می شود (آخوند خراسانی، کفایه الاصول/ 70-71) نشان از اهمیت مسأله از دیدگاه قرآن دارد و هم چنین به صراحت بیان می کند که حق شیر دهی با تکمیل دو سال تمام ادا می شود. حال اگر این قانون قرآن را با دیدگاه دانشمندان امروزی مقایسه نماییم در می یابیم که آنان همان مطلبی را می گویند که قرآن کریم چهار ده قرن پیش بیان فرموده است.[3]
تحقیقات علمی ثابت کرده است که شیر مادر به طور کلی بهترین غذا برای طفل است، مقدار باکتری های مضر در بدن اطفالی که با شیر مادر تغذیه می شوند ده برابر کمتر از اطفالی است که با شیر گاو تغذیه می شوند.[4] همچنین میزان بروز سرطان در کودکانی که با شیر مادر تغذیه می شوند هشت برابر کمتر از کودکانی است که با شیر گاو تغذیه می شوند. (breastmilk/benefits.asp) شیر مادر باعث جلو گیری از بروز حساسیت، آسم و التهاب گوش، التهاب ریه و... می گردد. (breastmilk/benefits.asp)
منافع شیردهی برای خود مادر نیز کمتر از کودک نیست. تحقیقات نشان می دهد که سرطان سینه و سرطان رحم در زنانی که شیر می دهند بسیار پایین تر از میزان آن در زنانی است که هرگز شیر نداده اند.[5]
از جهت دیگر، در بیانیه ای که مرکز بهداشت جهانی و هم چنین یونیسف در مورد مدت زمان شیردهی منتشر کرده است به صراحت مدت زمان دو سال کامل را بهترین مدت برای شیردهی به کودکان معرفی نموده است.[6] تحقیقات نشان می دهد که بدن کودک تا پایان دو سالگی هنوز در برابر بیماری ها مقاوم نشده است و بهترین حامی وی در این دوران شیر مادر است. هم چنین برخی نیاز های ضروری بدن طفل تنها و تنها از طریق شیر مادر تامین می گردد. (breastmilk/benefits.asp) به علاوه، تحقیقات نشان دهنده این مطلب است که سرطان تخمدان در میان زنانی که بیست و چهار ماه شیر می دهند تا یک سوم کاهش می یابد. (Obstet Gynecol 1994 Nov; 84(5): 760-764) این همان مطلبی است که قرآن کریم به آنان تصریح داشته است.
توافق تشریعات قرآنی با دستاوردهای علمی را می توان در حرمت شرب خمر حتی به مقدار اندک و غیر مست کننده آن (مائده/ 90)، حرمت هم جنس بازی (نمل/ 54 ـ 55 و عنکبوت/ 28ـ29)، تأکید بر ثبت اسناد (بقره/ 282) و... مشاهده نمود. (ر.ک: www.kaheel7.com)

پنجم) جامعیت قوانین قرآن

در این بخش از نوشتار جامعیت قوانین قرآن از دو جهت بررسی می شود؛
اول: جامعیت نسبت به تمامی ابعاد وجودی انسان و نیازهای وی؛
قوانین بشری تنها به سه جنبه شخصی، اجتماعی و محیطی انسان نظر داشته و قوانین را بر مبنای همین سه جنبه پایه ریزی نموده است، در حالی که انسان علاوه بر سه جنبه مذکور، جنبه الهی نیز دارد. به عبارت دیگر، یکی از ابعاد انسان بعد ارتباطی انسان با خدای متعال می باشد و بالطبع، هنگام قانون گذاری لازم است که به این جنبه انسان نیز توجه ویژه شده و قوانینی با توجه به همه این ابعاد، کامل و جامع عرضه گردد.
آیت الله معرفت(ره) معتقدند این عقاید شخص مسلمان است که به رفتار وی در رابطه با شخص خود و هم چنین در رابطه وی با اجتماع جهت می دهد. به عنوان مثال علاقه شخص به وطنش به مقدار ارتباط وطن با اسلام است و این اسلام است که میزان و چگونگی وطن دوستی مردم را جهت دهی می نماید، این حقیقت را می توان از آیه کریمه زیر استفاده نمود:
(لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ «هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز بازپسین بیاورند، نمى یابى که با کسانى که با خدا و فرستاده اش به شدت مخالفت ورزند، دوستى کنند، و گرچه پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا خاندانشان باشند. اینان اند که خدا ایمان را در دل هایشان نوشته و با روحى از (جانب) خود آنان را تأیید کرد و آنان را در بوستان هاى (بهشتى) وارد مى کند که نهرها از زیر [درختان]ش روان است، درحالى که در آن جا ماندگارند. خدا از آنان خشنود است و آنان (نیز) از او خشنودند؛ آنان حزب خدا هستند؛ آگاه باشید در واقع فقط حزب خدا رستگارند!». (مجادله/ 22)
بنا بر این نادیده گرفتن این بعد از شخصیت انسان باعث می گردد تا قوانین تدوین شده نتوانند سعادت شخص را تضمین نموده و چه بسا مانع از رسیدن به سعادت وی نیز گردد (ر.ک: معرفت، التمهید، 6/ 213ـ 218).
علامه جعفری نیز می نویسد: «قوانین الهی همان گونه که تنظیم زندگی اجتماعی انسان ها را بر عهده گرفته است، تعلیم و تربیت های اخلاقی و عرفانی مثبت را هم هدف گیری نموده است و این یک اصل کاملاً مسلم از مکتب اسلام است که حقوق، اقتصاد، اخلاق و فرهنگ در تمامی مظاهر و نمودهایش هماهنگ بوده و در وحدتی بسیار والا با یکدیگر منسجم می باشند، در صورتی که قوانین و مقرراتی که ساخته اطلاعات و تمایلات بشری است جز امکان پذیر ساختن زندگی دسته جمعی هدف دیگری منظور نکرده است» (قرآن نماد حیات معقول/ 148ـ149).

دوم: جامعیت نسبت به تمام زمان ها و مکان ها؛

قوانین قرآن محدود به زمان و مکان خاصی نبوده و همیشه کارآمد است. به راستی راز ماندگاری و کارآمدی قوانین اسلام و قرآن در چیست؟
«از خصوصیات اسلام است که اموری که به حسب احتیاج زمان تغییر می کنند، یعنی حاجت های متغیر را متصل کرده به حاجت های ثابت، یعنی هر حاجت متغیری را بسته است به یک حاجت ثابت. فقط مجتهد و متفقه می خواهد که این ارتباط را کشف کند و آنگاه دستور اسلام را بیان نماید. این همان قوه محرکه اسلام است.» (علامه مطهری، مجموعه آثار، 21/ 207) علامه مطهری پیرامون راز ماندگاری قوانین اسلام و قرآن افزوده اند: «مبتنی بودن احکام اسلامی بر یک سلسله مصالح و مفاسد به اصطلاح زمینی، یعنی مربوط به انسان که در دسترس کشف عقل و علم بشر است از یک طرف و سیستم قانون گذاری اسلام که به نحو قضایای حقیقیه است، یعنی حکم را روی عناوین کلیه برده است نه روی فرد، از طرف دیگر، این دو امکان زیادی به مجتهد می دهد که به حکم خود اسلام، در شرایط مختلف زمانی و مکانی فتواهای مختلف بدهد و در واقع کشف کند که چه چیزی در یک زمان حلال است و... چه چیزی حرام» (علامه مطهری، مجموعه آثار، 21/ 215)
ایشان در جای دیگر اضافه می نمایند در اسلام یک سری قوانین کنترل کننده و تعدیل کننده وجود دارد، از جمله قاعده نفی حرج (وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ)؛ «و در دین (اسلام) بر شما هیچ تنگنایى قرار نداد». (حج/ 78) این قواعد کنترلی و تعدیلی، سایر قوانین را در شرایط مختلف تغییر داده و تعدیل می نمایند، این هم عاملی است که نرمش و انعطاف بیشتری در قوانین اسلامی قرآنی را ایجاد کرده که در شرایط مختلف قابل اجرا هستند. (مطهری، همان/ 335)
بزرگ ترین شاهد بر کارآمدی قوانین قرآن و اسلام در شرایط و زمان های مختلف این است که اصول و قضایای ضروری اسلام مانند نماز و روزه و کلیات ابواب فقه مانند مالیات های شرعی که برای اداره اقتصاد جامعه مقرر شده است با کمال هماهنگی و استقلال و هویت در عقاید و احکام و تکالیف وحقوق در گذر تاریخ در جوامع اسلامی مشغول به فعالیت بوده و هستند. (ر.ک: جعفری، محمد تقی، قرآن نماد حیات معقول/ 260)

ششم) عرضه و نهادینه شدن قوانین قرآن در مدت بسیار کوتاه بیست و سه سال

قوانین بشر پس از گذشت قرن های متمادی از طریق آزمایش و خطا و با کسب تجربیات فراوان به وجود آمده اند. به عنوان مثال در زمان عرضه قرآن، تنها قانون نسبتا جامعی که توسط بشر به وجود آمده بود قانون روم بود که در مدت هزار و سیصد سال شکل گرفته بود. این در حالی است که قرآن قوانین جامع و کامل خود را تنها درمدت بیست و سه سال عرضه نمود. (معرفت، التمهید، 6/ 218 به نقل از: ابوزید، محمد، المعجزه الکبری/ 455)
قرآن کریم در این مدت، به عرضه قوانین اکتفا نکرد بلکه آن ها را به مرحله اجرا درآورده و قانون خود را در اجتماع نهادینه کرد به گونه ای که پس از گذشت قرن ها هم چنان در میان اقوام مسلمان جایگاه خود را حفظ کرده است. این امر خود جلوه دیگری از اعجاز قرآن است، چرا که نهادینه کردن قوانین جدید و تبدیل آن به یک فرهنگ عمومی در مدت بیست و سه سال امری خارق العاده به شمار می رود. خلاصه این که عرضه این قوانین با ویژگی های منحصر به فرد در مدت بیست وسه سال امری خارق العاده است و تبدیل آن به یک فرهنگ عمومی بر خارق العاده بودن آن می افزاید.
با نگاهی به سیر نزول قرآن می توان رمز تأثیر گذاری و نهادینه شدن تشریعات قرآن را کشف کرد. قرآن کریم در فرایندی هوشمندانه ابتدا زمینه ها و پیش نیاز های لازم را در ظاهری ملایم و زیبا به اجتماع ایجاد می نماید و سپس قوانین را به تدریج و در سیری منطقی عرضه می دارد.
قرآن کریم در اولین سوره نازل شده به اثبات حق انحصاری ربوبیت و تدبیر برای خدا می پردازد: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ) (علق/ 1ـ5) در سوره بعد رسالت پیامبر از جانب خدا را بیان می کند: (إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَیْکُمْ رَسُولاً شَاهِداً عَلَیْکُمْ کَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولاً) (مزمل/ 15) و در سوره پنجم به رابطه انسان و پروردگار اشاره می کند و می آموزد که هدایت را باید از او خواست: (إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) (حمد/ 5ـ 6) در سوره هفتم نیز به کسانی که از خدا راه مستقیم را طلب کرده اند قرآن را به عنوان منشور هدایت، این گونه معرفی می کند: (فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ) (تکویر/ 26ـ29) و نهایتاً در سوره هشتم شاهد عرضه اولین تشریع عمومی هستیم: (قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى): (اعلی/ 14ـ15). نماز، توجه به پیمان انسان با خدا و تکرار میثاق با اوست. این میثاق عبارت است از میثاق بندگی و استعانت و طلب هدایت که در سوره حمد به آن اشاره شده است، از همین رو نماز بر سایر تشریعات مقدم شده است. در ادامه بارها و بارها بر نماز تأکید می کند و آن را باز دارنده از کارهای زشت و ناپسند معرفی می کند (عنکبوت/ 45)
این روش آن قدر موثر بود که در نهایت، اثر نماز، بر پیشانی مومنین نقش بست: (تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیَماهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ)؛ «آنان را رکوع کنان [و] سجده کنان مى بینى، درحالى که بخشش و خشنودى اى از خدا مى جویند؛ نشانه ى آنان در چهره هایشان از اثر سجده [نمایان ] است». (فتح/ 29)
در سوره های مکی تشریع صریح و الزام آوری نیست و هرچه بیان شده است، مانند نماز و زکات، جنبه استحبابی دارند.
بنا بر روایت امام صادق(ع) آنچه در مکه بیان شده بود تنها ادب و موعظه و تعلیم بود و نهی ها نیز نهی خفیف و خالی از هر گونه وعید بود و جهنم تنها به مشرکان اختصاص داشت (کلینی، اصول کافی،2/30ـ31). پس دو ثلث اول قرآن به زمینه سازی و آماده کردن فکر و روح مخاطبین جهت پذیرش تشریعات آتی پرداخته است.
تشریعات قرآن در مدینه نیز یک سیر منطقی را دنبال می کند. به عنوان مثال در تحریم شرب خمر، این گونه شاهد تشریع گام به گام هستیم؛ در سوره هفتادم خمر را در مقابل رزق نیکو قرار می دهد (نحل/ 67)؛ در سوره هشتاد و هفتم مقایسه ای بین آثار سوء فراوان و منافع قلیل خمر دارد (بقره/ 219)؛ در سوره نود و دوم نماز در حال مستی را تحریم می کند (نساء/ 92) و نهایتاً در سوره صد و سیزدهم خمر را بطورکلی تحریم می کند (مائده/ 90). گویی قرآن کریم دست اجتماع را گرفته و آرام آرام به سوی مطلوب راهنمایی می کند. این شیوه تحریم آن قدر مؤثر بود که در روایت آمده است مردم با شنیدن آن، همه ظرف های خمر را واژگون کردند به گونه ای که تا مدت ها در کوچه های مدینه بوی خمر پیچیده بود. (سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الدر المنثور، 2/ 316).
هفتم و هشتم) عرضه تشریعات قرآنی بر زبان شخصی درس ناخوانده، بدون زمینه و شرایط لازم 
ارایه مجموعه ای از قوانین منسجم و جامع، نیازمند سال ها تحصیل و تحقیق و مطالعه است ولی به گواهی تاریخ، پیامبر اسلام(ص) شخصیتی درس ناخوانده بود و این قوانین مترقی بدون هیچ گونه پیش زمینه مطالعاتی بر زبان ایشان جاری شد که امری خارق عادت به شمار می رود.
از طرف دیگر، سرزمین حجاز سرزمینی دور از تمدن بود و امکان تحصیل و تحقیق را منتفی می نمود.
به علاوه پیامبر گرامی اسلام در زمان ارایه قرآن دائماً گرفتار انواع تهدید و تحریم و جنگ و نفاق در میان امت بوده و بسیاری از عمر شریف خود را صرف به سامان رساندن این مشکلات می نمودند و طبیعتاً فرصت کافی برای تحصیل و تحقیق در مورد سایر قوانین را نداشته اند.
نویسنده مصری محمد ابو زید صاحب کتاب «المعجزة الکبری» می نویسد: قوانین روم پس از گذشت هزار و سیصد سال تدوین شد در حالی که محمد(ص) آمد و قرآنی را به همراه داشت که در بر گیرنده روابط اجتماعی و تنظیم نظام فردی و اجتماعی انسان بود و هیچ مثل و مانندی برای این قوانین وجود نداشت. این در حالی بود که وی در سرزمینی دور از تمدن مبعوث شده بود و هیچ درسی را فرا نگرفته بود. (به نقل از: معرفت، التمهید، 6/ 218)
از جهت دیگر، در عصر نزول قرآن هیچ مجموعه قانونی وجود نداشته است که همه ویژگی های مذکور را دارا باشد، تا بتواند ـ فرضاً ـ به عنوان الگویی برای پیامبر(ص) قرار گیرد.
تنها قانون قابل توجه، قانون رایج در بین قوم یهود و هم چنین قانون روم باستان بوده است، اما با نگاهی گذرا به این دو قانون فاصله آن ها با قوانین مترقی اسلام روشن می شود.
به عنوان مثال قوانین رایج در بین قوم یهود کاملاً نژاد پرستانه بود و قوم بنی اسرائیل را بر سایر اقوام برتری می داد (کتاب مقدس، عهد عتیق، سفر تثنیه، باب 14، آیه21 و باب 15، آیه3 و 12 و باب23، آیه 17). در این قوانین حیوانات نیز همانند انسان ها حد داشتند (همان، سفر خروج، باب 21، آیه 28). در جامعه یهود برکت و غفران الهی قابل خرید و فروش بود و از واجبات تنها چند حکم انگشت شمار مانند وجوب پرداخت زکات به کاهنان باقی مانده بود (ر.ک: معرفت، التمهید، 6/ 265).
قانون روم نیز برتری ای بر قوانین یهود نداشت، به عنوان نمونه قانون روم افراد را به سه دسته طبقه بندی کرده بود: طبقه اول) شهروند کامل که از حقوق چهارگانه حق رای، اشتغال، ازدواج با فرد آزاد و حق تجارت برخوردار بود؛ طبقه دوم) شهروند بدون حق رای، که از حق ازدواج برخوردار بود ولی از حق رای و تصدی شغل محروم بود؛ طبقه سوم) آزاد شدگان که از حق رای برخوردار بودند ولی از حق ازدواج و تصدی شغل محروم. در حقوق روم همان گونه که شخص بر اموال خویش اختیار داشت، پدر بر فرزند و هم چنین شوهر بر همسر خود اختیار داشت. مردان رومی برای اختیار همسر، زن مورد نظر را وزن کرده و به مقدار وزن او شمش برنزی می پرداختند. زنا برای مردان جرم کوچکی بود ولی در مورد زن جرم بزرگی محسوب می شد. ارباب می توانست برده خود را بزند، زندانی کند، وادار سازد با درندگان در میدان بجنگد، از گرسنگی او را تلف کند و یا با دست خود او را به قتل رساند، اعم از این که دلیل داشته باشد یا نه و هیچ گونه نظارتی بر کار ارباب نبود. (ویل دورانت، تاریخ تمدن، 3/ 465ـ467).
خلاصه اینکه قوانین قرآن هیچ گونه سابقه ای در جوامع پیش از خود نداشته است و عرضه چنین قوانینی در آن منطقه بی بهره از دانش و فرهنگ از سوی شخصی درس ناخوانده خرق عادت و امری فوق بشری به شمار می آید.

مبانی قانون گذاری قرآن

در این مجال به برخی از مهم ترین مبانی، پیش انگاره ها و اصول موضوعه قانون گذاری که در قرآن به آن اشاره شده است آورده می شود تا سازگاری با عقل و فطرت، جامعیت و بی سابقه بودن قوانین قرآن بیشتر نمایان گردد.

الف) خدای متعال حاکم و قانون گذار حقیقی

قرآن کریم در تبیین جایگاه خداوند در نظام هستی می فرماید: (لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَابَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَیُحِیطُونَ بِشَیْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ َالْأَرْضَ)؛ «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، فقط از آنِ اوست. کیست آن کس که در پیشگاهش، جز به رخصت او، شفاعت کند؟! آنچه در پیش رویشان (در آینده) و آنچه در پشت سرشان (در گذشته) است مى داند و به چیزى از علم او احاطه نمى یابند، جز به مقدارى [که او] بخواهد. کرسی (علم و قدرت) او، آسمان ها و زمین را دَر بر گرفته و نگاه دارى آن دو بر او دشوار نیست» (بقره/ 255).
به اعتقاد علامه طباطبایی مراد از وسعت کرسی احاطه مقام سلطنت الهی یا همان مقام رُبوبیّت است. (طباطبایی، المیزان، 2/ 335 ـ 336)
قرآن در جای دیگر می فرماید: (أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ)؛ «آگاه باشید که آفرینش و فرمان (تدبیر جهان)، تنها براى اوست؛ خجسته (و پایدار) است خدایى که پروردگار جهانیان است». (اعراف/ 54)
حاکم اصلی جهان هستی خود ذات باری تعالی است، بنا براین لازم است قوانین در راستای تحقق خواسته های او وضع گردد. به عبارت دیگر، اگر قوانین در راستای تحقق احکام الهی باشند معتبرند وگرنه هیچ اعتباری ندارد، از همین روست که یعقوب(ع) پس از بیان دستورات لازم به فرزندانش متذکر می شود که: (وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِنَ اللَّهِ مِن شَیْ ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ)، «و هیچ چیزى را که از طرف خدا (حتمى شده) است از شما دفع نمى کنم. حکم، جز براى خدا نیست». (یوسف/ 67)

ب) پروردگار پشتوانه عمل به قوانین

(قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ)؛ «گفتیم: «همگى از آن فرو آیید! و اگر رهنمودى از طرف من براى شما آمد، پس کسانى که از رهنمود من پیروى کنند، پس نه هیچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگین مى شوند»، (بقره/ 38)
به گفته مفسران این آیه اولین تشریعی است که پس از هبوط آدم به زمین صادر شد و کل دین را در دو جمله خلاصه کرده است که تا روز قیامت چیزی به آن دو جمله اضافه نمی شود. (طباطبایی، المیزان، 1/ 134)
از این آیه برداشت می شود که تشریعات دین از جانب باری تعالی صادر شده است و نافرمانی از آن ها موجب بیم و اندوه خواهد گشت. به عبارت دیگر خدای متعال پشتوانه قوانین دینی است و قیام علیه این قوانین در حقیقت قیام علیه خود خداوند بوده و عاقبتی جز اندوه و پشیمانی نخواهد داشت.
می توان گفت تشریعات دین بر مبنای میثاق طرفینی میان خدا و انسان استوار است، بنا بر این لازم است که انسان به تعهدات خود در قبال خدا وفا کند تا خدا نیز به عهد خود در مورد سعادت انسان وفا نماید، چرا که در ادامه آیه چنین می خوانیم: (وَأَوْفُوا بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِکُمْ)؛ «و به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم» (بقره/40)، از همین روست که خداوند چنین وعده داده است که فرجام نیکو از آن پرهیزگاران فرمان بردار و فرجام بد از آن سرکشان خواهد بود: (هذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ مُتَّکِئِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَشَرَابٍ وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ هذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ إِنَّ هذَا لَرِزْقُنَا مَالَهُ مِن نَفَادٍ هذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ)؛ «این یادآورى است؛ و قطعاً براى خودنگه داران بازگشتى نیکوست. (همان) بوستان هاى ماندگار (بهشتى)، در حالى که درها برایشان گشوده شده است؛ در آن جا (برتخت ها) تکیه کرده اند؛ در آن جا میوه هاى فراوان و نوشیدنى فرا مى خوانند. و نزد آنان (همسران)چشم فرو هشته همسال اند. این چیزى است که براى روز حساب (بدان) وعده داده مى شوید. قطعاً، این روزىِ ماست درحالى که هیچ پایانى براى آن نیست. این (پاداش پارسایان است)؛ و قطعاً براى طغیانگران بدترین بازگشت است». (سوره ص/ 49ـ55)

ج) کرامت ذاتی انسان

(وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً)؛ «و به یقین، فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا، (بر مرکب ها) سوار کردیم و آنان را از پاکیزه ها روزى دادیم و ایشان را بر بسیارى از کسانى که آفریدیم، کاملاً برترى دادیم». (اسراء/ 70)
«تکریم»، شرافتی است که اختصاص به شخص تکریم شده داشته و دیگران در آن شریک نیستند و «تفضیل» شرافتی است که دیگران نیز در آن شریکند لکن سهم شخص تفضیل شده از سایرین بیشتر است. هم چنین «بنی آدم» شامل تمامی انسان ها اعم از مؤمن و کافر می گردد. تکریم بنی آدم به واسطه عقل است که اختصاص به انسان دارد و تفضیل وی در این است که هر شرافتی که سایر موجودات دارند، حد اعلای آن در انسان وجود دارد. (طباطبایی، المیزان، 13/ 156) می بینیم که قرآن کریم چه جایگاه رفیعی را برای انسان فرض کرده است.

د) پذیرش حق تصرف انسان در پدیده های هستی

(وَسَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً)؛ «و (منافع) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است را، در حالى که همگى از اوست، براى شما مسخر ساخت». (جاثیه/ 13)
در نگاه قرآن، آنچه در آسمان ها و زمین است مسخر او و تحت اراده او و در راستای تأمین منافع او قرار داده شده است. (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 21/ 245) نه تنها انسان حق تصرف دارد بلکه آبادانی زمین نیز بر عهده انسان گذاشته شده است: (هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیَها)؛ «او شما را از زمین پدید آورد و سازندگى آن را به شما وا گذاشت». (هود/ 61) مراد از آباد کردن زمین تبدیل آن به حالتی است که بتواند در راستای رفع نیازهای انسان به کار آید. (طباطبایی، المیزان، 10/ 310)

هـ ) ممنوعیت سلب آزادی از انسان

آزادی و حق انتخاب انسان دائماً در آیات متعددی مورد تأکید قرآن قرار گرفته است: (ق/ 44؛ هود/28؛ عنکبوت/29 و...) تا آنجا که حتی در پذیرش اصل دین و به عبارت دیگر، در انتخاب سعادت ابدی یا گمراهی ابدی انسان را مختار می داند: (أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ)؛ «و آیا تو مردم را وا مى دارى تا این که مؤمن شوند؟!». (یونس/ 99)
امیرالمؤمنین(ع) در شأن نزول این آیه می فرمایند: روزی مسلمانان به پیامبر(ص) عرض کردند: اگر کسانی که بر آن ها قدرت دارید وادار به پذیرش اسلام نمایید، عدد و قدرت مسلمانان افزایش می یابد، آیه نازل شد و پاسخ داد که من می خواهم آن ها با اختیار خود و بدون هیچ گونه اجباری ایمان آورند. (صدوق، محمد بن بابویه، عیون اخبار، 1/ 134) مضمون این آیات به صراحت تهمت بدخواهانی که می گویند اسلام دین شمشیر است را رد می نماید.
البته نباید فراموش کرد که بین این آیات و آیاتی که دلالت لزوم اطاعت از پیامبر(ص) و اولوالامر را دارند (نساء/ 59) تهافتی نیست، زیرا لزوم اطاعت در جایی است که شخص اصل مسأله را با اختیار خود پذیرفته است و بالطبع باید به لوازم آن نیز پایبند باشد.
نکته دیگر این که، ممکن است در برخی موارد یک آزادی با آزادی دیگر و یا مصالح دیگر تزاحم ایجاد کند که به حکم عقل ناچاریم از امری که اولویت کمتری دارد چشم پوشی کرده و موقتاً آن را کنار گذاریم. به عنوان مثال قرآن کریم بدون اجازه وارد شدن به خانه دیگران را ممنوع می داند. در این مورد ما دو آزادی داریم: نخست آزادی انسان در رفت آمد به مکان های مختلف؛ دوم آزادی انسان در انتخاب حریم خصوصی برای خود. این دو آزادی تا زمانی که تزاحمی برای یک دیگر ایجاد نکرده اند هر دو به قوت خود باقی اند، اما اگر در موردی با یک دیگر تزاحمی ایجاد کردند باید آن آزادی را مقدم دانست که مصالح و فواید بیشتری دارد. در این مورد اولاً بدیهی است که احترام به حریم خصوصی نسبت به حق رفت و آمد به آن مکان خاص، به مراتب اهمیت و فواید بیشتری دارد و ثانیاً از لحاظ زمانی صاحب خانه مقدم بوده است، پس به حکم عقل لازم است حق رفت آمد افراد در این مورد خاص سلب شود تا حق حریم خصوصی صاحب خانه پابرجا بماند: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا)؛ «اى کسانى که ایمان آوردید! در خانه هایى غیر از خانه هایتان وارد نشوید تا این که با دوستى رخصت طلبید و بر اهل آن (خانه) سلام کنید». (نور/ 27)
قرآن کریم در ادامه بیان می دارد تقدم حق حریم خصوصی بر حق ورود به آن مکان بی علت نبوده و از مصلحت بیشتری برخوردار است: (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)؛ «این براى شما بهتر است؛ باشد که شما متذکّر شوید».

و) تشدید قوانین با توجه به بالا رفتن جایگاه حقوقی و اجتماعی افراد

بر خلاف آنچه در نظام های پادشاهی و دیکتاتوری شاهد هستیم که خواص را فراتر قانون معرفی می کنند، قرآن کریم در رابطه با خواص و افرادی که از جایگاه اجتماعی بالاتری برخوردار هستند قوانین سخت تری وضع کرده است و برای نافرمانی از قوانین جزای سنگین تری تعیین کرده است. به عنوان مثال در مورد همسران پیامبر که از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار هستند می فرماید: (یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ)؛ «و هر کس این [اعمال ] را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، پس به زودى او را در آتشى وارد مى کنیم (و مى سوزانیم)». (احزاب/ 30) هم چنین در مورد عدم راز داری دو زن که در جایگاه همسری پیامبر نشسته اند بسیار شدید برخورد می نماید و آن دو زن را به مقابله با خدا و جبرئیل و صالح مؤمنان و ملائکه فرا می خواند. (تحریم/ 3ـ4).
از همین دیدگاه است که قرآن حتی در مورد شخص پیامبر که مقرب ترین انسان ها به خداست نیز تعبیرات بسیار شدیدی به کار می برد: (وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ)؛ «و اگر (بر فرض) برخى سخنان را به ما (به دروغ) نسبت مى داد، حتماً، با دست راست (قدرتمند)، او را گرفتار مى ساختیم، سپس رگ قلبش را مسلماً قطع مى کردیم». (حاقه/ 44 ـ 46)
علامه طباطبایی معتقد است این تعبیرات و تهدیدات تنها متوجه کسانی است که به جایگاه رسالت دست یافته اند، نه افراد عادی که بعضاً به خدای متعال دروغ می بندند، چرا که در خارج می بینیم بسیاری از مدعیان نبوت آمده اند و افترائات فراوانی را بر خدا بسته اند، لکن هیچ یک به چنین عقابی گرفتار نشده اند. (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 19/ 405)
با توجه به اطاعت محض پیامبر اسلام از دستورات الهی این تهدیدات هیچ گاه عملی نشد، لکن در مورد بعضی از انبیاء شاهد عملی شدن برخی عقاب ها هستیم. مانند یونس(ع) که به واسطه ترک محل خدمت گرفتار عقاب الهی شد و مدتی در شکم ماهی حبس گردید. (انبیاء/ 87) به گفته دانشمندان، عقاب انبیاء به واسطه گناه یا سوء ظن داشتن آنان به خدا نیست بلکه تنها به واسطه ترک اولی است. ترک اولی برای افراد عادی نه خطاست و نه عقابی دارد، لکن برای کسانی که به مقام نبوت می رسند حتی ترک اولی نیز پیگرد خواهد داشت. (ر.ک: معرفت، التمهید، 3/ 458)

ز) نفی برتری های قومی و نژادی

(یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ)؛ «اى مردم! در واقع، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را نژادها و قبیله هایى قرار دادیم تا یک دیگر را بشناسید؛ در حقیقت، ارجمندترین شما نزد خدا خودنگه دارترین شماست؛ به راستى که خدا داناى آگاه است». (حجرات/ 13)
در سبب نزول این آیه ذکر شده است هنگامی که پیامبر در روز فتح مکه بلال را برای اذان به بالای کعبه فرستاد برخی گفتند: آیا محمد(ص) جز این کلاغ سیاه را نیافته است که موذن خود سازد؟ در این هنگام این آیه نازل شد و مسلمانان را از نگاه تبعیض آمیز به نژادهای مختلف باز داشت (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 9/ 204).
سبب نزول های دیگری نیز برای آیه ذکر شده است که همگی به رفتار تبعیض گونه برخی افراد نسبت به نژادهای مختلف اشاره دارد (طبرسی، فضل بن حسن، همان).

ح) تقدم اخلاق بر اجرای احکام حقوقی و کیفری

قرآن کریم ضمن معتبر دانستن حقوق افراد، آنان را دعوت به حل و فصل مسالمت آمیز مشکلات می نماید: (وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الظَّالِمِینَ)؛ «و کیفر بدى، (مجازات) بدى همانند آن است؛ و هر کس ببخشد و اصلاح نماید، پس پاداش او بر خداست؛ [چرا ] که او ستمکاران را دوست ندارد». (شوری/ 40)
قرآن کریم در ادامه تاکید می کند که تقدم اخلاق بر حقوق به معنی نادیده گرفتن و یا پایمال کردن حق مظلوم نیست: (وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ مَا عَلَیْهِم مِن سَبِیلٍ)؛ «و هرکس که بعد از ستم (دیدگى)اش یارى جوید (تا آن را دفع کند)، پس آنان هیچ راهى (براى ایراد) بر ایشان نیست». (شوری/ 41)
قرآن کریم نه تنها مردم را به اخلاق و گذشت فرا می خواند بلکه آن را بر اجرای احکام حقوقی مقدم می دارد. به عنوان نمونه قرآن صلح را بر جنگ مقدم دانسته و حتی پس از نبرد نیز مؤمنان را مجددا به صلح فرمان می دهد و در همان حال از صلح و برادری صحبت به میان می آورد: (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِی ءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ)؛ «و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ (و نزاع) پرداختند، پس میان آن دو صلح برقرار کنید و اگر یکى از آن دو بر دیگرى ستم (و تجاوز) کند، پس با آن کسى که ستم مى کند، بجنگید، تا به فرمان خدا بازگردد و اگر بازگشت، پس در میان آن دو عادلانه صلح برقرار سازید و دادگرى کنید، [چرا] که خدا دادگران را دوست مى دارد. مؤمنان فقط برادران یک دیگرند، پس میان دو برادرتان (هنگامى که اختلاف کردند) صلح برقرار کنید و خودتان را از [عذاب ] خدا حفظ کنید باشد که شما (مشمول) رحمت شوید». (حجرات/ 9ـ10)
این آیه جلوه ای از شگفتی بیانی قرآن است، زیرا امر نا ملایم قتال را بین دو امر ملایم و زیبا یعنی صلح قرار داده است. و در کنار چهار کلمه نا ملایم، ده کلمه ملایم را به کار برده است.
نمونه های تقدم اخلاق بر اجرای قوانین حقوقی و کیفری در قرآن فراوان است. در آیه ای سازش بین زن و مرد و گذشت از حق را بهتر از جدایی معرفی می کند: (نساء/ 128) و در جایی، در مورد اهل کتاب که عهد شکنی کرده و به تحریف کلام الهی پرداخته اند به پیامبر سفارش می کند که از آنان در گذر و چشم پوشی کن که خدا نیکوکاران را دوست دارد. (مائده/13) و حتی نسبت به مشرکی که از پیامبر پناه می خواهد می فرماید به وی پناه بده و وی را به مکان امنش برسان (توبه/ 6) و... .

ط) وضع قوانین در راستای تحقق قسط و عدل

علامه طباطبایی در تفسیر آیه ذیل می فرماید:
(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)؛ «به یقین فرستادگانمان را با دلیل هاى روشن (معجزه آسا) فرستادیم، و همراه آنان کتاب (الهى) و ترازو را فرو فرستادیم تا مردم به دادگرى برخیزند». (حدید/ 25)
مراد از کتاب، دستوراتی است که در قالب وحی ارسال شده است نتیجه سه امر مذکور قیام مردم به قسط است. یعنی غرض نهایی این است که مردم با عدل خو گرفته و عدالت در جامعه نهادینه گردد. (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 19/ 172)
دعوت به تحقق عدالت و پرهیز از تجاوز از حدود بارها مورد تاکید قرآن قرار گرفته است از جمله: (یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! قیام کنندگان براى خدا، [و] گواهى دهندگان به دادگرى باشید؛ و البته کینه ورزى گروهى، شما را وا ندارد بر این که عدالت نکنید؛ عدالت کنید! که آن به خود نگه دارى نزدیک تر است؛ و [خودتان را] از [عذاب ] خدا حفظ کنید؛ که خدا به آنچه مى کنید آگاه است». (مائده/ 8). همچنین: (بقره/ 190؛ نساء/ 3؛ نحل/ 90 و ...)

ی) تکلیف تابع توانایی

قرآن تکلیف هر شخص را تابعی از توانایی های وی می داند و می فرماید:
(لاَتُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا)؛ «هیچ کس جز به اندازه توانایى اش، تکلیف نمى شود». (بقره/ 233)؛ همچنین: بقره/286؛ انعام/152؛ اعراف/ 42؛ مومنون/ 62.
فقها از آیه فوق استفاده نموده اند که اگر ادای واجب از توانایی مکلف خارج باشد، وجوب آن برداشته می شود. به عنوان مثال، شیخ طوسی با استناد به این آیه، ذمّه فقیر را از پرداخت جزیه معاف می داند. (طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، 5/ 547)
این قانون و قوانین مشابه در حقیقت کنترل کننده سایر قوانین هستند و هر قانونی می بایست از کانال آن گذر کرده و با توجه به توانایی هر شخصی تعدیل گردد، از همین روست که تشریعات الهی در صورت عدم توانایی شخص تغییر یافته و یا از وجوب می افتد، این حقیقت با عباراتی چون: الاّ من اُکره؛ من کان مریضا؛ الاّ ما اضطُررتم و... بیان گردیده است.
قاعده فوق نه تنها در امور شخصی بلکه در حوزه اجتماعی نیز جریان دارد. به عنوان مثال لزوم جهاد که سرپیچی از آن جزء بزرگترین گناهان محسوب می شود نیز تابع توانایی افراد می باشد: (لَیْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ وَلاَ عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ مَاأَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ)؛ «بر کم توانان و بر بیماران و بر کسانى که چیزى را نمى یابند که (در راه جهاد) مصرف کنند، هیچ تنگى (و تکلیفى) نیست، هنگامى که براى خدا و فرستاده اش خیرخواهى کنند؛ بر نیکوکاران هیچ راه (مؤاخذه اى) نیست؛ و خدا بسیار آمرزنده [و] مهرورز است. و (نیز تکلیفى نیست) بر کسانى که وقتى نزد تو آمدند تا سوارشان کنى، گفتى: «چیزى نمى یابم که شما را بر آن سوار کنم.» (آنان) روى برتافتند، در حالى که در اثر اندوه، اشک از چشمانشان سرازیر مى شد، به خاطر این که چیزى نمى یابند که (در راه خدا) مصرف کنند. راه (مؤاخذه)، تنها بر کسانى است که از تو رخصت مى خواهند، در حالى که آنان توانگرند، (آنان) راضى شدند به این که با (خانه) نشستگان باشند». (توبه/ 91ـ93)

ک) تنبیه تابع اتمام حجت

(وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً)؛ «و (ما) عذاب کننده نیستیم، تا این که فرستاده اى برانگیزیم». (اسراء/ 15)
دانشمندان با استدلال به این آیه اصل برائت را ثابت نموده اند. امام خمینی(ره) می فرماید: اگر مکلف با تمام توان به دنبال وظیفه شرعی خود برود و چیزی نیابد، بدون شک مشمول آیه شریفه «ما کنا معذبین...» خواهد شد و بازخواستی نخواهد داشت. (موسوی خمینی، سید روح الله، تهذیب الاصول،2/ 207).
فیض کاشانی نیز نوعی از کفر را «کفر جهالت» معرفی کرده و می گوید: «هر که از امور دینیه و مسائل شرعیه ضروریه به او نرسیده باشد یا آن را نفهمیده باشد از این کفر او را بهره ای باشد... و عذاب هیچ صنف از کافران سبک تر از عذاب این قوم نباشد... بلکه بسا باشد که ایشان را اصلا عذابی نباشد، چنان که حق تعالی می فرماید: ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا». (فیض کاشانی، محمد حسن، رسائل، 1/ 35)

ل) مسئول بودن انسان در قبال رفتار خود و جامعه

(وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ)؛ «و هر انسانى فالِ (نیک و بد و عمل) او را بر گردنش بسته ایم». (اسراء/ 13)
عبارت «به گردن آویختن» کنایه از جدایی ناپذیر بودن است، زیرا گردن عضو جدا ناپذیر انسان به حساب می آید و بدون آن انسان از بین خواهد رفت. مراد از طائری که همراه جداناپذیر انسان است، همان عمل اوست. آیه در صدد بیان این مطلب است که: هر عملی وابسته به عاملش بوده و خیر و شر و نفع و ضرر آن، به خود او بر می گردد و هرگز از او جدا نخواهد شد. (طباطبایی، المیزان، 13/ 55)
از نظر قرآن انسان نه تنها در قبال رفتار خود مسئول است بلکه در قبال رفتار جامعه نیز مسئولیت دارد: (وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ)؛ «و هر امّتى را به زانو نشسته مى بینى، هر امتى به سوى نامه ى (اعمال) خود فراخوانده مى شود؛ (و به آنها گفته مى شود:) امروز آنچه را انجام مى دادید جزا داده مى شوید». (جاثیه/ 28)
علامه طباطبایی ذیل آیه می فرمایند: از ظاهر آیه استفاده می شود که در روز قیامت علاوه بر نامه عملی که فرد فرد انسان ها دارند، هر امتی هم نامه عمل مخصوص به خود را دارد. (طباطبایی، المیزان، 18/ 177) از همین روست که قرآن در جایی مردم را نسبت به فتنه ای که تنها دامنگیر ظالمان نیست هشدار می دهد (انفال/ 25) و در جای دیگر، کشتن شتر صالح را به کل افراد قوم نسبت می دهد و همه را مستحق عذاب می داند با آنکه کشنده شتر تنها یک فرد بود. (شمس/12ـ14) همچنین نقض میثاق و قتل انبیا را با صیغه جمع به قوم یهود نسبت می دهد. (نساء/ 155). همه این موارد نشان از مسئولیت تک تک افراد جامعه نسبت به اجتماع دارد. البته همان گونه که گذشت مسئولیت هر فرد تابع توانایی وی است، بنا براین افراد جامعه به اندازه قدرت و توانایی خود مسئول خواهند بود و اگر شخصی هیچ گونه توانایی نداشته باشد، هیچ مسئولیتی نخواهد داشت.

م) عدم مسئولیت فرد خطا کار نسبت به خطای دیگر افراد

(وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً)؛ «و (ما) عذاب کننده (ى کسى) نیستیم، تا این که فرستاده اى برانگیزیم». (اسراء/ 15)
بسا گمراهی است که پندار شود مسئولیت گمراهی گمراهان برعهده پیشوایان ایشان است و یا مسئولیت اشتباهات مقلدین بر عهده نیاکان ایشان است. هنگامی که در جامعه وِزری اتفاق افتد، آنکه پایه گذار وِزر بوده، به علت پایه گذاری و آنکه به پیروی کور کورانه پرداخته به علت پیروی کورکورانه و آن که چنین وِزری را دیده ولی سکوت کرده به علت سکوت بازخواست خواهند شد. (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 13/ 57)
محقق کرکی با استدلال به این آیه شریفه نتیجه گرفته است آنچه عبد بدون اذن مولا تلف می کند، بر عهده خود او بوده و چیزی بر گردن مولا نخواهد بود. (محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد، 6/ 10)

ن) لزوم بکارگیری خرد جمعی

(وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)؛ «همه ى این [ها] گناهش نزد پروردگارت ناخوشایند است». (شوری/ 38)
«شور العسل» به معنی استخراج عسل از کندو است و تشاور، مشاوره و مشورت به معنای استخراج رای صحیح از طریق مراجعه به دیگران است (راغب اصفهانی، مفردات). آیه شریفه در توصیف مومنین می فرماید: آنان در راستای تعالی و پیشرفت، با یک دیگر رایزنی کرده و بر مبنای بهترین ایده، رفتار خود را پایه ریزی می نمایند. (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 18/ 63) به عبارت دیگر، مشورت و اهتمام به آن از ویژگی های اهل ایمان است و نظام اجتماعی آنان متکی بر مشورت می باشد. در اهمیت و لزوم مشورت همین بس که در میان نماز و انفاق قرار گرفته است که از پر تأکید ترین فرایض قرآنی به شمار می آیند.
از اضافه «امر» به ضمیر «هم» برداشت می شود که جایگاه مشورت در محدوده اموری است که برعهده مومنین گزارده شده است و نه همه امور. به عبارت دیگر، مشورت تنها در جایی است که از جانب شارع قانونی ارایه نشده باشد ـ امور اجرایی و شناسایی موضوعات ـ و شامل اصل تشریع احکام نمی شود، چراکه همه احکام مورد نیاز مردم از جانب شارع به نحو خاص و یا عام تبیین شده است و هیچ کمبودی در کار نیست. تفصیل مطلب را باید در کتب اصول فقه جستجو کرد. (ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 20/ 463)

دو نمونه از تشریعات قرآنی

در پایان، دو نمونه از قوانین مترقی قرآن اجمالاً مورد تحلیل قرار می گیرد تا فوق العاده بودن آن به شکل ملموس تری روشن گردد؛

1ـ قانون قصاص

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِن رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ، وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید، (حکمِ) قصاص درباره کشتگان بر شما مقرر شده است: آزاد عوض آزاد، و بنده عوض بنده، و زن عوض زن؛ و کسى که از برادر (دینى) او، چیزى (از قصاص) به او بخشیده شود، پس (راه) پسندیده در پیش گیرد و به نیکى [خون بها] را به او بپردازد؛ این، تخفیف و رحمتى از طرف پروردگارتان است؛ و کسى که بعد از آن تجاوز کند، پس عذابى دردناک برایش خواهد بود، و اى خردمندان! براى شما در قصاص، زندگانى است، تا شاید شما خود نگه دار باشید». (بقره/ 178ـ179) در این آیه شریفه شاهد وجود ویژگی ها و رعایت اصول و مبانی ذیل هستیم:
این حکم قرآنی کاملاً با عقل سازگاری دارد. اصولاً روی سخن قرآن در این آیه با خردمندان است چرا که این گونه خطاب نموده است:
(یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ) و مسأله را به گونه ای بیان می کند که هر فرد خردمندی آن را تصدیق می کند. قرآن کریم بیان می کند که اجرای قانون قصاص ضامن بقای حیات است و فایده وجود چنین قانونی را پرهیزگار شدن آنان معرفی می کند: (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).
امام سجاد(ع) در تفسیر آیه می فرمایند: این حکم هم موجب حیات کسی است که قصد جانش شده و هم موجب حیات کسی که قصد جان دیگری را دارد و هم موجب بقای حیات کل جامعه است، زیرا با وجود چنین عاقبتی هیچ کس جرأت انجام قتل را پیدا نمی کند. (طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، 2/ 319).
از کلام امام می توان برداشت کرد که اثر مهم قانون قصاص بازدارندگی آن است. به عبارت دیگر، در صورتی که همه افراد جامعه بدانند که این قانون به طور کامل و دقیق اجرا می گردد و راه گریزی از آن نیست، هیچ کس به سراغ چنین جنایتی نمی رود و بالطبع هرگز نوبت به قصاص نمی رسد، هر چند همیشه گروه اندک کم خردی یافت می شوند که بدون توجه به عاقبت کار به جنایت بپردازند لکن وجود برخی افراد سرکش به معنی بی اثر بودن حکم نیست، چرا که این حکم در صورت اجرای دقیق و بدون نقص آن نسبت به غالب افراد جامعه از بازدارندگی لازم برخوردار خواهد بود. خلاصه این که در مقام تزاحم بین بقای حیات یک قاتل و بقای حیات کل افراد جامعه از جمله کسی که بدون وجود چنین قانونی تبدیل به قاتل می شود، عقل بی گمان دومی را مقدم می دارد.
این تشریع با فطرت انسانی کاملا سازگار است، چرا که در ضمن بیان حکم، هرگز از رعایت جانب مروت و برادری غافل نشده است و قاتل را به عنوان برادر معرفی می نماید: (فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ).
از جهت دیگر، با توجه به این که فطرت بشری بیش از آن که با قتل و موت آشنا باشد با حیات و عفو آشناست، قرآن هنگامی که می خواهد از قتل صحبت کند از آوردن لفظ مستقیم قتل اجتناب نموده و از واژه قصاص استفاده نموده که از ریشه «قصّ» به معنای پی گیری مشتق شده است (مفردات). عرب به انتهای رستنگاه مو «قصاص» ـ به کسر و رفع و فتح قاف ـ گوید زیرا رویش مو به آن قسمت منتهی می شود (مجمع البحرین).
از جهت دیگر، در این آیه شریفه تنها یک کلمه ـ قتل ـ با بار معنایی منفی وجود دارد و همان گونه که اشاره شد لفظ «قصاص» هیچ بار معنایی مثبت یا منفی ندارد. در مقابل هفت کلمه با بار معنایی مثبت در این آیه به کار رفته است که عبارتند از: عفو، اخیه، معروف، احسان، تخفیف، رحمت و حیات. به این هفت کلمه اضافه نمایید سه کلمه منفی موجود در فراز ذیل را که به دلیل سیاق منفی فراز، بار معنایی مثبت پیدا می کنند: (فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ) مراد از «تعدّی» اموری از قبیل قتل پس از عفو، زیاده روی در اجرای قصاص، قصاص دیگری به جای قاتل و امثال آن است (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 1/ 480) خلاصه این که فراز فوق در مقام حمایت از حقوق قصاص شونده بوده و معنای مثبتی را افاده می نمایند. مشاهده می شود که تنها در مقابل یک کلمه با بار معنایی منفی، ده کلمه با بار معنایی مثبت ذکر شده است.
از سوی دیگر، با مقایسه ای بین این قانون قرآنی و آنچه در زمان جاهلیت اتفاق می افتاد برتری قانون قرآن و بی سابقه بودن آن کاملا روشن می گردد. مردم عصر جاهلیت ملتزم به قصاص شخص قاتل نبودند و اگر قاتل از لحاظ شرافت در درجه پایینی قرار داشت به جای او، شخص شریفی از قبیله وی را قصاص می کردند تا به این ترتیب بر عظمت قبیله خود بیفزایند. (سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، 4/181) اهل جاهلیت حتی پس از مصالحه بر دیه، اگر به قاتل دست می یافتند می توانستند وی را به قتل رسانده و دیه اخذ شده را عودت دهند (سیوطی، الدرالمنثور، 1/ 173) از همه بالا تر این که آنان ملتزم به توافق جرم و جزاء از لحاظ عدد نبودند و دیده می شد که گاه در ازای قتل یک نفر ده نفر از قبیله قاتل را از دم تیغ می گذراندند (مغنیه، محمد جواد، الکاشف، 1/ 275).
قوانین قوم یهود نیز علاوه بر نژادپرستانه بودن، به مثل قانون قرآن کامل نبود، زیرا در قانون یهود چیزی به نام دیه وجود نداشت و ولی دم تنها بین قصاص یا عفو اختیار داشت. (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 3/ 308) در حالی که به گفته مفسران این فراز از آیه اشاره به حکم دیه دارد: (عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْ ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِن رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ) (طبرسی، مجمع البیان، 1/ 480).
در این قانون قرآنی، مبانی تشریع نیز کاملا مشهود است از جمله این که خداوند را پشتوانه عمل به این قانون معرفی نموده است: (فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ)؛ کرامت ذاتی انسان را رعایت کرده است، آنجا که مخاطبین را با عنوان خردمندان خطاب می کند و این حکم را مایه حیات آنان برمی شمرد؛ این قانون را در راستای پاسداری از بزرگترین حق انسان یعنی حق حیات معرفی می کند؛ تقدم اخلاق بر اجرای حکم کیفری نیز در این تشریع به چشم می خورد آنجا که از قاتل با عنوان برادر یاد می کند و سخن از عفو و گذشت به میان می آورد؛ از جهت دیگر، این تشریع عدالت کامل را مد نظر داشته است زیرا اولاً در اجرای حکم دستور به رعایت تساوی بین جرم و جزا دارد: «الحر بالحر...» و ثانیاً نسبت به تجاوز از حد هشدار می دهد.
مسئول بودن انسان نسبت به رفتار خود و جامعه نیز در این قانون در نظر گرفته شده است، زیرا علت برخورد با قاتل را بقای حیات اجتماع معرفی می کند و این به دان معناست که قاتل علاوه بر جرم شخصی جرم عمومی نیز مرتکب شده است که اگر با آن برخورد نشود به فساد جامعه منتهی می گردد و در نهایت عدم کیفر دیگری، به جای فرد خطا کار نیز در آیه اشاره شده است: (فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذلِکَ) مفسران یکی از مصادیق را قصاص دیگری به جای قاتل بیان کرده اند. ( مجمع البیان، 1/ 480)

2ـ قوانین قرآن در مورد اموال یتیم

خداوند می فرماید: «و اموال یتیمان را به آنان بدهید و (مال) پلید را با (مال) پاکِ [نیکو] عوض نَکنید و اموالِ آنان را همراه اموالتان نخورید؛ [چرا] که این گناهى بزرگ است!، و اگر مى ترسید که دادگرى را در (مورد ازدواج دختران) یتیم رعایت نکنید، پس آنچه از زنان، دل خواهتان است، دو دو و (یا) سه سه و (یا) چهار چهار، به زنى بگیرید؛ و اگر مى ترسید عدالت را رعایت نکنید، پس (به) یک (همسر)، یا آنچه (از کنیزان) مالک شده اید، (اکتفا کنید.) این [کار] به (عیال وار نشدن و ستم نکردن و) منحرف نشدن نزدیک تر است، و مَهریه هاى زنان را (به عنوان هدیه یا) بدهى به آنان بپردازید؛ و اگر به میل خودشان چیزى از آن را به شما [ببخشند]، آن را گوارا (و پاک و) دل چسب بخورید، اموالتان را، که خدا (وسیله ى) قِوامِ (زندگى) شما قرار داده، به سبک سران ندهید؛ و[لى ] از (فواید) آن، به آنها روزى دهید و لباس بر آنان بپوشانید و با آنان سخنى پسندیده بگویید، و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به (سن) ازدواج برسند؛ پس اگر از آنان هدایت (و رشد فکرى و تجربى) یافتید، پس اموالشان را به آنان بدهید و آن را [از بیم آن که مبادا] بزرگ شوند، با زیاده روى و شتاب نخورید. و هر کس که توانگر است، پس باید (از گرفتن اُجرت سرپرستى) خوددارى کند؛ و کسى که نیازمند است، پس به طور پسندیده (مطابق عرف از آن مال) بخورد. و هر گاه که اموالشان را به آنان بازمى گردانید، پس بر ایشان گواه بگیرید؛ و حساب رسىِ خدا کافى است، براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان (آنان) بر جاى گذاشته اند، سهمى است؛ و براى زنان (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان (آنان) بر جاى گذاشته اند، سهمى است؛ چه آن [میراث] کم باشد یا زیاد؛ [در حالى که این] سهمى تعیین شده است، و اگر هنگام تقسیم (ارث)، نزدیکان و یتیمان و بینوایان حاضر شدند، پس [چیزى ] از آن به آنها روزى دهید؛ و با آنان سخنى پسندیده بگویید، و کسانى که اگر (بر فرض) نسل کم توانى بعد از خودشان بر جاى گذارند، بر (آینده ى) آنان مى ترسند، باید (از ستم در باره ى یتیمان مردم نیز) بهراسند؛ پس باید خودشان را از (عذاب) خدا حفظ کنند، و باید سخنى استوار گویند،در حقیقت کسانى که اموال یتیمان را به ستم مى خورند، جز این نیست که آتشى در درونشان مى خورند. و به زودى در شعله ى فروزان (آتش) در آیند [و بسوزند]». (نساء/ 2ـ10)
این آیات بیان کننده توصیه های شدیدی است در مورد آن چه که عرب جاهلی در مورد اموال یتیمان انجام می داد. قرآن این گونه رفتار های ستم آلود را از بین برد و به صراحت هشدار داد که
اموال یتیم را می بایست به او تحویل داد، (وَآتُوا الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ)؛
اموال نامرغوب خود را با اموال مرغوب آنان جابجا ننمایید، (وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ)؛
اموال یتیم را داخل در اموال خود نکنید؛ (وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ).
آیت الله معرفت(ره) می فرمایند: این خطابات متوجه عرب جاهلی بوده است که عادت داشته است که به اموال یتیمان دست درازی نموده و یا این که در آن دخل و تصرف نمایند تا منفعتی را برای خود به دست آورند. (معرفت، التمهید، 6/ 262)
تا این جا حکم قانونی مسأله به طور کامل بیان شد، اما می بینیم که آیات هم چنان ادامه دارد و چندین آیه دیگر نیز در مورد اموال یتیم ذکر می شود. علت چیست؟
سید قطب ذیل این آیه می نویسد: مسأله تعدی به مال یتیم و حتی اشخاص غایب هم چنان در جهان امروز وجود دارد. او نتیجه گرفته است که قوانین بشری با همه شدت و سخت گیری شان نتوانسته اند جلوی این مسأله را بگیرند. وی معتقد است که قانون به تنهایی قادر به اجرای عدالت نیست و این تقوای الهی است که می تواند عدالت را به طور کامل به اجرا در آورد. این جاست که متوجه می شویم چرا قرآن بیان حکم قانونی را این چنین با توصیه های اخلاقی و هشدار های شدیدی همراه کرده است (معرفت، التمهید، 1/ 262). این سبک از تشریع آن قدر موثر بود که ابن عباس می گوید پس از نزول این آیه، مسلمین تمامی اموال یتیمان را از اموال خود جدا نموده و حتی آب و غذای خود را نیز از طعام و شراب یتیمان جدا نمودند به گونه ای که مشکلات فراوانی به وجود آمد. این مسأله تا جایی پیش رفت که وحی جدیدی رسید و آنان را از نگرانی در آورده فرمود نیازی به این جداسازی نیست، تنها از فساد جلو گیری نمایید:
(وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)؛ «و از تو درباره یتیمان مى پرسند؛ بگو: «اصلاحِ [کار] برایشان بهتر است؛ و اگر با آنان هم زیستى کنید، پس برادران (دینى) شما هستند.» و خدا فسادگر را از اصلاح گر، معلوم مى دارد. و اگر (بر فرض) خدا مى خواست، حتماً شما را به زحمت مى اندخت؛ که خدا شکست ناپذیرى فرزانه است». (بقره/ 220)

نتیجه

احکام شرعی قرآن از سنخ قوانین عادی نیست، قوانین قرآن، جامع و خالی از هر گونه تناقض است و سازگار با عقل و فطرت می باشد به گونه ای که در مدتی کوتاه عرضه و نهادینه شد. عرضه چنین قانون جامعی پیش نیاز های دانشی و تجربی فراوانی را می طلبد که هرگز در زمان نزول قرآن وجود نداشته است بنا بر این می توان معتقد شد که عرضه تشریعاتی این چنینی خرق عادت بوده و نمودی روشن از اعجاز قرآن است.

منابع

1.قرآن کریم.
2.کتاب مقدس.
3.آخوند خراسانی، محمد کاظم،کفایه الاصول، موسسه آل البیت (ع)، قم، 1426 ق.
4.آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1425 ق.
5.ابن کثیردمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1419 ق.
6.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار الصادر، بیروت، 1414 ق.
7.باقلانی، محمد بن طیب، اعجاز القرآن، تحقیق احمد صقر، دار المعارف، قاهره، بی تا.
8.بلاغی نجفی، محمد جواد،آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، بنیاد بعثت، قم، 1420.
9.جعفری، محمد تقی، قرآن نماد حیات معقول، موسسه تدوین نشر آثار علامه جعفری، تهران، 1382 ش.
10. خویی، سیدابوالقاسم الموسوی، البیان فی تفسیر القرآن، المطبعه العلمیه، قم،1394 ق.
11. خمینی، سید روح الله الموسوی، تهذیب الاصول، انتشارات اسماعیلیان، 1383 ق .
12. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار العلم،دمشق، 1412ق.
13. رشید رضا، تفسیر القرآن الکریم ( المنار)، الهیئه المصریه العامه للکتب، قاهره، 1990 م.
14. زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، انشارات عیسی البابی، بی مکان، بی تا.
15. سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، مکتبه المشهد الحسینی، قاهره، بی تا.
1.ـــــــــــــــــــــــــــــ ، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، 1404 ق.
17. صدوق، محمد ابن بابویه، عیون اخبار الرضا(ع)، انتشارات جهان، قم، 1378 ش .
18. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417 ق، چاپ پنجم.
19. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق .
20. طبرسی، ابو منصور، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق.
1.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی علوم القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372.
22. طبری، محمد بن جعفر بن جریر، جامع البیان فی تاویل آی القرآن، دار المعرفه، بیروت، 1412 ق.
23. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1407 ق .
24. عاملی، کرکی ، محقق ثانی، علی بن حسین ، جامع المقاصد فی شرح القواعد، موسسه آل البیت(ع)، قم، 1414 ق .
25. عراقی، ضیاء الدین ، نهایه الافکار، دفتر انتشارات اسلامی ، قم، 1417 ق.
26. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، انتشارات اسماعیلیان، قم،1415 ق.
27. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق.
28. فیض کاشانی، محمد محسن، رسائل، مدرسه عالی شهید مطهری، تهران، 1429 ق .
29. کلینی، محمد، الکافی، دار الکتب الاسلامیه ، تهران، 1365 ش.
30. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1381ش.
31. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، موسسه نشر اسلامی قم، بیتا.
32. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران،1374 ش .
33. معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، موسسه التمهید، قم، 1386.
34. ـــــــــــــــــــ ، علوم قرآنی، موسسه تمهید، قم، 1385.
35. ـــــــــــــــــــ ، نقد شبهات پیرامون قرآن کریم، موسسه التمهید، قم، 1385.
36. مغنیه، محمد جواد، الکاشف، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1424ق.
37. صادق بن محمد، البیضانی، نزهه الطرف شرح بناء الافعال فی علم الصرف، العین، 1421ق.
38. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، بی تا.
39. ویل دورانت، تاریخ تمدن،ترجمه حمید عنایت و دیگران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1385 ش.
40. هاشمی رفسنجانی، اکبر، فرهنگ قرآن، بوستان کتاب، قم، 1386 .
41. دائره المعارف قرآن کریم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بوستان کتاب، قم، 1385.
42. http://www.kaheel7.com


عبدالکریم بهجت پور*
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
حامد معرفت*
کارشناسی ارشد تفسیر و علوم قرآن
پی نوشت ها

[1] به عنوان مثال، سیوطی در معترک الاقران 35 بعد را بر می شمرد و رشید رضا تنها 7 بُعد را. (ر.ک: دائره المعارف قرآن کریم، ج 3، اعجاز قرآن).
[2] به عنوان مثال برخی علما اعجاز عددی را پذیرفته و برخی آن را رد می کنند. (ر.ک: دائره المعارف قرآن کریم، ج 3، اعجاز عددی)
[3] مطالب علمی مذکور در بخش فعلی، از مجموعه مقالات دکتر عبد الدائم الکحیل، کارشناس حقوقی وزارت دادگستری سوریه اقتباس شده است. ر.ک: www.kaheel7.com
[4] Leslie Burby, 101 reasons to breastfeed your child, www.promom.org, 2005.
[5] Jernstorm, H et al "Breast-feeding and the risk of breast cancer in BRCA1 and BRCA2 mutation carriers." J Natl Cancer Inst. 2004;96:1094-1098.
[6] Complementary feeding, Report of the global consultation, Geneva, 10-13 December 2001.

منبع:www.maarefquran.org
این صفحه را به اشتراک بگذارید
  • سید جواد میری

اعجاز تشریعی قرآن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع و ذکر لینک بلا مانع است در غیر این صورت حرام است و ما هیچ گونه رضایتی نداریم

تحلیل آمار سایت و وبلاگ